Pages

Kamis, 20 Oktober 2011

Allamah Thaba'thabai "Cahaya-cahaya MALAKUT" 1-78

                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 15
                        انوار ملكوت (1)

                        مقدمه‏

                        بسم الله الرّحمن الرّحيم الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة على أشرف المرسلين‏

                        و آله الأئمّة المعصومين صلوات الله عليهم أجمعين‏

كتابى كه از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرد مجموعه‏اى است ارزشمند از تأليفات بزرگ آيت الهى، سند الفقهاء الربّانيّين و عماد العرفاء الشّامخين، حضرت علّامه آية الله العظمى سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى أدام الله علينا من بركات أنفاسه القدسيّة، كه بصورت مواعظ و منبرهائى در سالهاى يك هزار و سيصد و نود هجرى قمرى و پس از آن در مسجد قائم طهران براى عموم مؤمنين و حضّار ايراد كرده‏اند. البتّه اصل و معظم آنها در ماه مبارك رمضان يك هزار و سيصد و نود، پس از اداى نماز عصر ايراد گرديد و پس از آن به مناسبتهاى مختلف، چه در شبهاى سه‏شنبه پس از جلسه قرائت قرآن و يا در روزهاى جمعه قبل از صلاة ظهر تكميل گرديد.
اين مباحث چنانچه خودشان در مقدّمه كتاب «أنوار الملكوت» ذكر كرده‏اند شامل: نور ملكوت قرآن، نور ملكوت مسجد، نور ملكوت نماز، نور ملكوت روزه، و نور ملكوت دعاء مى‏باشد كه بصورت فشرده و دستنويس در مجموعه جُنگ (مطالب متفرّقه) ايشان ثبت و نوشته شده بوده، تا اينكه پس از هجرت به‏
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 16
عتبه مقدّسه ثامن الحجج الإلهيّه: حضرت على بن موسى الرّضا عليه و على آبائه و أبنائه التحيّة و الثناء با مرور بر آن نوشته‏ها و اضافه نمودن مطالب بسيارى بر شرح و بازنگرى مبحث اول آن: «نور ملكوت قرآن» موفّق گرديدند، و آن را بصورت چهار مجلّد نفيس و گرانسنگ به طالبان طريق معرفت و هدايت و پويندگان مكتب توحيد و اهل بيت عليهم السّلام تقديم نمودند؛ ولى بواسطه شواغل و مشاغل بسيار و پرداختن به ساير تأليفات از ادامه توضيح و تفسير و تأليف ساير مباحث باز ماندند، و اين مطالب همينطور به صورت دستنويس در مجلّدات مطالب متفرّقه ايشان باقى ماند. تا بالأخره اخيراً توسّط برخى از فضلاء و شاگردان ايشان به منصّه تنقيح و إفاده رسيد و با تحقيقاتى سودمند بدون تغييرى در عبارت و دستخط ايشان آماده عرضه و تقديم به ساحت علم و معرفت گرديد، شكّر اللهُ مساعِيهم الجَميله.
لازم به ذكر است كه آن بزرگوار در سنه آخر حيات پر بركت خويش اين بنده را مأمور و مكلّف به بازنگرى و تنقيح و چه بسا حذف پاره‏اى از مطالب مدوّنه در مجلّدات «جُنگ» خويش نمود تا پس از انجام اين مهم، اين مطالب كه حاصل مطالعات و تحقيقات و مسموعات يك عمر حيات علمى و عرفانى ايشان بوده به زيور طبع و نشر و إفاده آراسته گردد، و مورد استفاده و بهره مندى عموم قرار گيرد؛ حقير در آن سال بواسطه إقامت در قم و اشتغال به مباحث طلبگى و علوم اسلامى موفّق به اين امر نشدم، تا پس از ارتحال ايشان اين مسأله بصورتى مجمل و بسيار عجولانه، و نه چندان مطلوب در مدّتى محدود صورت گرفت، و بنا بر اين داشتم كه در فرصت مطلوب به آن بپردازم كه متأسّفانه بواسطه بعضى از علل از توفيق قيام به اين تكليف محروم گشتم. اميدوارم اينك كه توفيق الهى شامل حال بسيارى از أعزّه و أحبّه و إخوان و أخلّاء روحانى كه از تلامذه آن رادمرد الهى و پويندگان راستين منهج و مكتب قويم ايشان شده است، و به‏
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 17
تحقيق در نوشتجات خطّى و غير مطبوع ايشان پرداخته‏اند حقير نيز از نعمت ريزه‏خوارى سفره إنعام او محروم نباشم؛ و من الله التّوفيق و عليه التّكلان.
تذكّر اين نكته لازم است كه به جهت رعايت امانت و تحفّظ بر عين دستخط از تغيير هرگونه عبارت و تلفّظى پرهيز شده است. زيرا بيانات و نوشتجات يك گوينده و يا نويسنده دقيقاً بيانگر شيوه نگرش و روشن كننده طرز تفكّر و تمايلات و سليقه او در برخورد با مسائل علمى و اعتقادى و تاريخى است، بنحوى كه از كيفيّت بيان و قلم او مى‏توان به ضمير و نفس او در مواجهه با مسأله مطرح شده پى برد. چه بسا نرمش‏ها در تعبيرات و جملات ملايم در بيان يك واقعه‏اى مخاطب و خواننده را بيشتر به فضاى حاكم بر گوينده و مؤلّف آشنا خواهد كرد تا اصل مطلب و خودِ كلام؛ و همينطور در نقطه مقابل در بعضى از موارد درشت گوئى و تعابير تند و جملات شديد اللّحن انسان را به عمق منويّات و ما فى الضّمير صاحب بيان و قلم بيشتر نزديك مى‏سازد. و بدين جهت به اعتقاد حقير تغيير عبارت مؤلّف بر اساس نگرش شخصى و سليقه‏هاى فردى و مصالح و شئون دنيوى خيانت در اداء امانت تلقّى مى‏شود و به شدّت بايد از آن پرهيز نمود.
بياد دارم در زمان مرحوم والد- رضوان الله عليه- يكى از ناشرين در نظر داشت سخنرانيهاى يكى از علماء را درباره عرفان و شناخت عارف كامل حضرت حافظ شيرازى- رضوان الله عليه- به رشته تحرير و زيور طبع در آورد. ناگفته نماند كه اين سخنرانيها در زمانى بود كه ايشان هنوز با مرحوم والد- رضوان الله عليه- مراوده و رفاقت سلوكى پيدا نكرده بودند، و طبيعتاً آن حال و هواى مشرب و ذوق و انبساط عرفانى در ايشان حاصل نشده بود و افكار و برداشتهاى عرفانى ايشان نيز عارى از اشتباه و خطاء نبوده است. امّا بواسطه ارتباط سلوكى با مرحوم والد و قرار گرفتن تحت تربيت ايشان و أخذ دستورات و برنامه عملى و عبادى و اجتماعى و رشد و تكامل معنوى و فكرى و علمى، بواسطه اين تحوّل عظيم و حركت جوهرى‏
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 18
نفسانى و روحى به سوى سعادت و تجرّد و توحيد طبعاً مبانى فكرى و مدركات عرفانى ايشان نيز به سمت إتقان و صحّت و ثبات و واقعيت كشيده شد، و از افق مُتلألأ ابديّت خورشيد معرفت بر آسمان قلب و ضمير او تابيدن گرفت، به نحوى كه اين معنا براى همگان على الخصوص خويشان و دوستان نزديك ايشان كاملًا مشهود و مبرهن بود و بسيارى بر اين مسأله اعتراف و اقرار نموده‏اند.
اين جانب خود شاهد بودم كه اين بزرگوار حتّى براى رفتن به منبر و تبليغ و كيفيّت إقامه به تكاليف الهى از مرحوم والد رضوان الله اجازه مى‏طلبيد، و ايشان او را ارشاد و راهنمائى مى‏فرمودند؛ هنيئاً له ثمّ هنيئاً له.
و اين چنين است راه و روش اهل معرفت و توحيد و أحرار در عرصه تكامل و سعادت، كه بدون هيچ نگرانى و دلهره‏اى از جريانات مستمرّه در اطراف خود و رعايت شئونات اجتماعى و حرف و نقل افراد بى‏خرد و منغمر در كثرات و شهوات، خود را به دست مرشد كامل و استاد خبير و عالم به ضمائر و خفيّات و مطّلع بر مصالح و مضارّ عالم غيب و شهادت مى‏سپرند تا وجود ناقص و ناخالص خود را به عنايت دستگيرى و لطف تربيت او به كمال و فعليّت برسانند؛ لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُون، [1] إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ [2]
بارى از آنجا كه آن مرحوم هنگام طبع اين سخنرانيها در قيد حيات نبودند، بعضى از افراد به ناشر محترم پيشنهاد كردند: خوب است تغييراتى در عبارات اين سخنرانيها داده شود و اشتباهاتى كه بر اساس عدم اطّلاع بر معانى و مسائل عرفانى رخ داده بود تصحيح و يا حذف گردد؛ زيرا ايشان در اواخر عمر خود قطعاً داراى‏
__________________________________________________
 [1] سوره الصّافات (37) آيه 61: [براى چنين چيزى عمل كنندگان بايد عمل كنند.]
 [2] سوره النحل (16) آيه 128: [خداوند همراه كسانى است كه تقوى گزيده‏اند و آنانكه ايشان نيكوكارند.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 19
افكارى جديد بوده و مدركاتى متفاوت از زمان ايراد اين سخنرانيها داشتند. بنابراين بايد كتاب به نحوى چاپ و منتشر گردد كه موجب منقصت ايشان نگردد و مدركات اواخر زمان حيات منعكس شود، نه آنچه قبلًا مطرح مى‏شده است.
وقتى اين خبر به گوش مرحوم والد رضوان الله عليه رسيد ناراحت شده و اعتراض نمودند، و فرمودند:
اين عمل خيانت به رعايت امانت علمى ايشان از يك طرف، و مهمتر خيانت به عرصه معرفت و تحقيق و واقعيّت است. زيرا شكّى نيست كه اين تحوّل و تغيير مدركات بواسطه توفيق الهى در ورود به اين مكتب و پيروى از برنامه تربيتى و سلوكى اين راه به دست آمده است، وگرنه اگر سالهاى سال ايشان بر اساس همان شيوه و بر منوال همان نگرش مى‏بودند محال بود اين تبدّل و بصيرت فعليّه در ايشان بوجود آيد. بنابراين بايد اين نكته براى عموم روشن شود و همه بدانند كه آفتاب حقيقت در كجاست؟ و عالم حق و واقع و انكشاف در چه مكتب و مسيرى قرار دارد؟
از اينجا روشن مى‏شود كه دقّت و تأمّل در عبارات و مضامين اهل بيت عصمت عليهم السّلام و اولياى الهى تا چه اندازه از اهميّت و ارزش قرار دارد، و چگونه انسان بايد تمام حواسّ و امكانات علمى و فعليت‏هاى خود را جمع كند و از ذرّه ذرّه مطالب مسموعه و آثار باقى مانده آن بزرگواران حدّاكثر استفاده را بنمايد، تا سعادت ابدى و رستگارى اخروى را به توفيق و عنايت الهى براى خود كسب نمايد.
مرحوم والد رضوان الله عليه بارها به حقير مى‏فرمودند:
من هنگامى كه در خدمت استادم حضرت حاج سيّد هاشم حدّاد قدّس الله سرّه بودم و به سخنان ايشان گوش مى‏دادم، آنچنان در سيما و چهره ايشان دقيق مى‏شدم كه حتّى از حركات صورت و اشارات مرموز، مطلب را به دست مى‏آوردم و نمى‏گذاشتم حتّى الامكان نكته‏اى در كلمات و اشاره‏اى در سيماى ايشان از نظر برود و فوت گردد.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 20
لذا رفقا و دوستان در تنظيم و ترتيب آثار ايشان كمال دقّت در حفظ و إبقاء كلمات و جملات را نمودند، و فقط در بعضى از موارد كه خطا در تلفّظ و يا غلط املائى روشن به چشم مى‏خورد اصلاح نمودند و در پاورقى نيز به توضيح و يا ترجمه و يا مدرك مطالب پرداختند.
و امّا مؤلّف كتاب: حضرت علّامه آية الله سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى قدّس الله نفسه را نيازى به توصيف و تعريف نيست، چرا كه: آفتاب آمد دليل آفتاب؛ و نيز: مادح خورشيد مدّاح خود است.
و قلم زدن در اين مقوله مايه شرمندگى و آبروريزى است. آثار ايشان خود گواه صادقى بر مدّعاى ماست. تو گوئى آنچه بر زبان يا بر قلم او مى‏گذرد حقائق عالم أنوار است كه بر قلب منير و ضمير بصير او إفاضه مى‏گردد. ايشان على التّحقيق از مصاديق مسلّم فرمايش امام هادى عليه السّلام‏اند كه فرمود:
ى ا فَتحُ! كَما لا يُوصَفُ الجَليلُ جَلّ جَلالُه و لا يُوصَفُ الحُجَّة، فكَذلِكَ لا يُوصَفُ المُؤمِنُ المُسَلِّمُ لأمرِنَا. [1]
همچنان كه خداى متعال و أئمّه معصومين عليهم السّلام قابل توصيف نيستند، و به مصداق آيه شريفه: سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين [2] بنده مؤمنى كه زمام اختيارش را به دست ما سپرده است و با پذيرش ولايت ما حقيقت جان و نفسش با حقيقت ولايت ما متّحد شده است، او
__________________________________________________
 [1] مستدرك سفينة البحار، ج 8، ص 113: [اى فتح: همانگونه كه خداوند جليل جلّ جلاله قابل توصيف نمى‏باشد و همانگونه كه حجّة خدا قابل توصيف نمى‏باشد همچنين مؤمنى كه همه امور خويش را به ما تسليم نموده نيز قابل توصيف نمى‏باشد.]
 [2] سوره الصّافات (37) آيه 159 و 160: [منزّه است خداوند از توصيفى كه وى را مى‏نمايند مگر بندگان خالص گرديده شده او.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 21
نيز به وصف و نعت درنمى‏آيد و جز عباد الله المخلَصين كسى نمى‏تواند او را تعريف و توصيف نمايد.
         فسِرْتُ إلى ما دونَه وَقفَ الالى             و ضَلَّت عُقولٌ بالعَوائدِ ضَلَّت (1)
             فَلاوَصفَ لى والوَصفُ رَسمٌ كَذاكَ الاس             مُ وَسمٌ فإن تَكنِى فكَنِّ أو انعَت (2)
             و لا غَروَ أن سُدْتُ الالى سَبَقوا و قَد             تَمَسّكتُ مِن طَه بِأوثَقِ عُروَة (3)
             و لا فَلَكَ إلّا و مِن نورِ باطِنى             بِه مَلَكٌ يُهدِى الهُدَى بِمَشيَّتى (4)
             و لا قُطْرَ إلّا حَلَّ مِن فَيضِ ظاهِرى             بِه قَطرَة عَنها السَّحائبُ سَحَّت (5)
             و مِن مَطلَعى النّورُ البَسيطُ كلَمعَة             و مِن مَشرَعى البَحرُ المُحيطُ كقَطرَة (6)
 [1]
__________________________________________________
1- ديوان ابن فارض، منشورات الشّريف الرّضى، ص 93 إلى 105:
 [ [1] پس سير كردم در راه فناء در ذات و مقام جمع و رسيدم به جائى كه سابقين از علماء و حكماء قبل از رسيدن توقّف كردند؛ و هلاك شد و نابود شد عقل‏هائى كه به واسطه ملاحظه منافع راه را گم كردند.
 [2] و چون بدانجا رسيدم عين و اثرى از من نماند؛ پس صفتى، وصفى ندارم؛ چون وصف اثر است و اسم علامت است و چيزى نماند كه اثر و علامت داشته باشد و اگر بخواهى فقط با كنايه اشاره‏اى كنى بدون تصريح كنايه بگو يا صفت بياور!
 [3] بنابراين عجيب نيست كه من بر سابقين مقدّم شدم و مقام سيادت و بزرگى را حائز گشتم زيرا كه من از طه كه رسول خداست به محكم‏ترين پيوند و دستاويز آن تمسّك جستم.
 [4] چه هيچ فلكى از افلاك نه‏گانه نيست، الّا كه از نور باطن و تجلّيى از تجلّيات من آنجا به صورت ملكى ظاهر و معين است كه آن ملك آنجا به حقائق و دقائق هر كارى كه هر ملكى در هر فلكى به آن مأمور است آگاه است و همه را به مشيّت و اراده من به سوى هدايت و كمال رهنمون است.
5- و هيچ گوشه و طرفى از زمين نيست، الّا اينكه از نور تجلّى ظاهر من قطره‏اى و ذره‏اى به آن گوشه رسيده است، كه جمله ابرها كه مدد اهل زمين مى‏دهند به باريدن، به واسطه مدد آن قطره بارانها مى‏بارند.
6- اين نور بسيط آفتاب كه منبسط است بر جهان و تربيت و اظهار و بقاء ذرّه‏اى است از مطلع من كه حضرت وجود است و جمله انوار از آثار اوست و از آبخور بحرِ نامتناهى علم محيط من اين بحر محيط كه پيرامون ربع مسكون درآمده است همچون اندك قطره‏اى.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 22
لذا هرچه درباره اين آثار و مؤلّف آن سخن گفته شود ناتمام است. اينجانب خود اقرار و اعتراف مى‏كنم كه پس از گذشت ساليان عمر و سپرى نمودن حيات ظاهرى هنوز خود را مستغنى از مواعظ و نصائح و آثار باقيمانده از ايشان نمى‏دانم، و هر بار كه مسموعات ايشان را مى‏شنوم و يا در كتب و نوشتجاتشان دقيق مى‏شوم حقيقتى تازه و معنائى جديد مى‏يابم كه سابقه ذكر نداشته است.
فلهذا بر أخلّاء روحانى و خوانندگان محترم و معظّم لازم است كه در اين آثار دقّتى مضاعف و نظره‏اى متفاوت با ساير نوشتجات و تأليفات بنمايند، و از رهنمودهاى جانبخش و نفحات حيات بخش عالم قدس كه بر قلب طاهر و مطهّر ايشان افاضه گرديده است محروم نگردند، و آنها را اسوه و سرمشق وصول به حيات طيّبه و سعادت ابدى قرار دهند؛ بمحمّدٍ و آله.
در خاتمه بعرض مى‏رسانم از آنجا كه مرحوم علّامه در اين نوشتار در بسيارى از موارد عين عبارات عربى را مورد استفاده قرار داده‏اند و بدون ترجمه از آن ردّ شده‏اند جهت مزيد استفاده عموم به ترجمه اين عبارات اقدام گرديد و با لفظ مترجم تمييز داده شده است. و چنانچه ترجمه بدون اين لفظ آمده باشد، از آثار خود ايشان در ساير كتب استفاده شده است و در اين كتاب مورد بهره‏بردارى قرار گرفته است.
عبد آثم سيّد محمّد محسن حسينى طهرانى‏
غروب آفتاب يكشنبه نهم جمادى الثانية 1428
بلده طيّبه قم: عُشّ آل محمّد و كريمه أهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 23
بسم الله الرّحمن الرّحيم‏
و صلّى الله على سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين‏
و لعنة الله على أعدائهم أجمعين‏
و بعد: مطالبى كه در اين كتاب است مباحثى است كه اين حقير: سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى در ماه مبارك رمضان سنه 1390 هجريّه قمريّه در مسجد قائم طهران، پس از فريضه عصر براى مستمعين بيان نموده‏ام، درباره اهميّت روزه و نماز و آداب مسجد و اهميّت قرآن و اهميّت دعا و شرائط آن؛ و چون ماه رمضان به پايان رسيد و مباحث دعا تمام نشد، لذا در روزهاى جمعه چهارم و يازدهم و هجدهم و بيست و پنجم شهر شوّال المكرّم، و در روز جمعه سوّم شهر ذوالقعدة الحرام مباحث دعا تتميم شد بحول الله و قوّته، و از روز جمعه دهم شهر ذوالقعدة الحرام به بعد مرتّباً در روزهاى جمعه راجع به صلوات بر رسول خدا و آل او صلوات الله عليهم اجمعين مطالبى ايراد شد كه مجموعاً در اين كتاب نگاشته شده است؛ [1] رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليم [2]
__________________________________________________
 [1] [مطالب راجع به صلوات در متن خطّى مذكور موجود نمى‏باشد. در صورت دسترسى، به عنوان مجموعه‏اى مستقل طبع خواهد شد.]
 [2] سوره البقرة (2) ذيل آيه 127: [اى پروردگار ما! از ما بپذير و قبول فرما به درستى كه حقاً تو شنوا ودانا هستى!]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 24
وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَة إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب [1]
__________________________________________________
 [1] سوره آل عمران (3) ذيل آيه 8: [و از جانب خود بر ما رحمت فرست، به درستى كه تو بخشنده‏اى.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 27
                        مجلس اول: تفسير آيه: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏

                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 29
                        بسم الله الرّحمن الرّحيم‏

                        و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين‏

                        و لعنة الله على أعدائهم أجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين‏

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون [1]
خطاب حضرت بارى تعالى است با مؤمنين؛ گرچه كفّار نيز مانند مؤمنين مكلّف به فروعند، لكن به جهت آنكه مؤمنين اينگونه خطابات را تلقّى به قبول مى‏كنند مخاطب قرار گرفته‏اند.
 «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بر شما روزه داشتن واجب شد همچنان كه بر امم سالفه كه قبل از شما بوده‏اند نيز واجب شده است؛ و اين وجوب روزه به علّت آنست كه در مقام تقوى برآئيد و خود را در مصونيّت الهى بياوريد
در «مجمع البيان» از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه آن حضرت فرمودند:
__________________________________________________
 [1]- سوره البقرة (2) آيه 183.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 30
لَذَّة ما فِى النِّداءِ أزالَ تَعَبَ العِبَادَة و العِناءِ. [1]
بديهى است خداى مهربان كه مؤمنين را ندا مى‏كند و آنان را لايق خطاب قرار مى‏دهد، هر سختى كه در روزه است از بين مى‏رود و شيرينى ندا ديگر تعبى نمى‏گذارد. و امّا جهت آنكه مى‏فرمايد: كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم، براى آنست كه مؤمنين بدانند اين تكليف اختصاص به امّت پيغمبر آخر الزمان ندارد بلكه در امم پيشين بوده، و خود همين معنى كه عموميّت تكليف است دشوارى آنرا براى انسان آسان مى‏كند كه البَلِيَّة إذا عَمَّتْ طابَتْ. [2] و امّا جهت آنكه غايت و غرض از اين تكليف را تقوى قرار مى‏دهد براى آنست كه تقوى كه بهترين فضيلت از فضائل انسانى است بر اين فريضه استوار است و بدون روزه انسان به اوج اين شرف نمى‏رسد.
تقوى به معنى پرهيز نيست، گرچه پرهيز از ناپسنديده‏ها لازمه آن است؛ بلكه تقوى به معنى مصونيّت و در حفظ و امان درآمدن است. وَقَى يَقِى وِقَايَة و وَقْيًا به معنى حصان و حفظ [3] است. خدا مى‏فرمايد: شايد شما، و اميد است كه شما در مصونيّت الهى درآئيد و از گزند نفس امّاره و شيطان بدين فريضه الهيّه در امان خدا و حفظ او قرار گيريد. و اگر ملكه تقوى در انسان جاى گرفت ديگر براى او بيم و هراسى نيست. وساوس شيطانيّه و هواهاى نفسانيّه در او نمى‏تواند اثرى بگذارد؛ همانطور كه در علوم مادّى براى وقايه و مصونيّت از آفت وسيله‏اى به كار مى‏برند.
شخصى كه جوش اكسيژن يا برق مى‏دهد ماسك مى‏گيرد، غوّاص براى‏
__________________________________________________
 [1] مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 490، ذيل تفسير آيه فوق الذّكر: [لذّت و شيرينى خطاب با پروردگار مشقّت و سختى عبادت و رنج آن را زايل مى‏گرداند. مترجم‏]
 [2] [گرفتارى اگر عموميّت پيدا كند آسان خواهد شد. مترجم‏]
 [3] أقرب الموارد: وَقَاهُ يَقِيهِ وِقَايَة و وَقْيًا و وَاقِيَة: سَتَرَهُ عَن الأذَى و صَانَهُ و حَفِظَهُ.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 31
مصونيّت از درندگان تحت البحرى لباس خاصّى در تن مى‏كند و با خود كپسول اكسيژن مى‏برد، شخصى كه به كره ماه مى‏رود با لباس خاصّ و تنفّس خاصّ خود را از فشار و حرارت و برودت و گازهاى مختلفه هلاك كننده در مصونيّت مى‏آورد. و همانطور كه بواسطه تزريق آبله و واكسن وبا و طاعون در انسان سپر دفاع از مرض و سپر دفاع از ميكرب نافذ و روان ايجاد مى‏گردد، همانطور بواسطه ملكه تقوى يك نوع مصونيّت روحى براى انسان پيدا مى‏گردد كه با آن حفظ و امان انسان به ميكربهاى آلوده خفه كننده معاصى مبتلا نمى‏شود؛ شهوات انسان را به زمين نمى‏كوبند، آرزوهاى پست و زينتهاى دلفريب عالم غرور در روح بلندمرتبه انسانْ زبون و خوار جلوه مى‏كند، با عدل و ميانه‏روى در جميع امور بشر در صراط مستقيم حركت مى‏كند. گوئى در اثر اين ملكه تقوى نفس او در كپسول ضدّ شهوات جاى گرفته، و با تزريق آمپولهاى صبر و صلاة و مجاهده و انفاق و ايثار و عدالت در مقام شامخى برآمده و نفس خود را واكسن كوبى كرده است.
                        حقيقت روزه فقط امساك در خوردن و آشاميدن نيست‏

روزه كه حقيقتاً حظّ وافرى از اين معنى دارد در درجات اوليّه موادّ اين تقوى قرار گرفته است. شخص روزه‏دار به علت كفّ نفس از شهوات و جلوگيرى از افراط در لذائذ و كفّ نفس از ملتذّات بصرى و سمعى و لسانى كه از حدّ اعتدال خارج است خود را دائماً به اين مصونيّت و ملكه تقوى نزديك مى‏كند و به مقام انسانيّت كه حقّ انسان است مى‏رسد؛ آن انسانيّتى كه لذّات حيوانى را درخور روزى خود نمى‏داند و رزق خود را از مقام شامخ أبيتُ عِندَ رَبِّى يُطعِمُنى و يَسقينِى [1] مى‏گيرد. و لذا بايد دانست كه حقيقت روزه نه فقط
__________________________________________________
 [1] بحار الأنوار، ج 6، ص 208، ابواب البرزخ و القبر و عذابه؛ ج 16، ص 390، باب 11؛ عوالى اللئالى، ج 2، ص 233، باب صوم: [من چه بسا روزگارم را با پروردگارم سپرى مى‏نمايم درحاليكه او مرا غذا مى‏دهد و سيراب مى‏كند. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 32
امساك درخوردن وآشاميدن وامثال آنهاست، بلكه امساك جوارح واعضاءازجميع بديهاوتجاوزات وامساك دل ازغيرتوجّه به خدا [است‏]. أميرالمؤمنين عليه السّلام مى‏فرمايد:
كَم مِن صائِمٍ لَيسَ لَهُ مِن صيامِهِ إلّا الجُوعُ و الظَّمَا، و كَم مِن قائِمٍ لَيسَ لَهُ مِن قيامِهِ إلّا السَّهَرُ و العَناءُ، حَبَّذا نَومُ الأكياسِ و إفطارُهُم! [1]
 «چه بسيارروزه دارى كه بهره از روزه خود ندارد جز تشنگى، و چه بسيار بپاخيزانى در شب كه بهره‏اى از قيام خود ندارند جز بيدارى و رنج، بَه بَه از خواب زيركان و بَه بَه از إفطار آنها
دركتاب «وسائل الشيعه» نقل مى‏كنداز «عيون الأخبار» عن محمّدبن بكران النقّاش عن احمدبن الحسن القطان ومحمّدبن احمدبن ابراهيمالمعاذى و محمّدبن ابراهيم بن اسحق المكتب كلّهم عن احمدبن سعيدعن علىّ بن الحسن بن فضّال عن أبيه عن الرّضاعليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام عن علىّ عليه السّلام:
                        حديث شريف: أيُّها النّاسُ إنَّهُ قَد أقبَلَ إلَيكُم شَهرُ اللهِ‏

إنَّ رَسولَ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم خَطَبَنا ذاتَ يَومٍ فَقالَ: أيُّها النّاسُ! إنَّهُ قَد أقبَلَ إلَيكُم [عليكم‏] شَهرُ اللهِ بِالبَرَكَة و الرَّحمَة و المَغفِرَة؛ شَهرٌ هو عِندَ اللهِ أفضَلُ الشُّهورِ و أيّامُهُ أفضَلُ الأيّامِ و لَياليهِ أفضَلُ اللَّيالى و ساعاتُهُ أفضَلُ السّاعاتِ. هو شَهرٌ دُعيتُم فيهِ إلَى ضيافَة اللهِ و جُعِلتُم فيهِ مِن أهلِ كَرامَة اللهِ؛ أنفاسُكُم فيهِ تَسبيحٌ و نَومُكُم فيهِ عِبادَة و عَمَلُكُم فيهِ مَقبولٌ و دُعاؤُكُم فيهِ مُستَجابٌ. فاسألوا اللهَ رَبَّكُم بِنِيّاتٍ صادِقَة و قُلوبٍ طاهِرَة أن يُوَفِّقَكُم لِصيامِهِ و تِلاوَة كِتابِهِ؛ فَإنَّ الشَّقِىَّ مَن حُرِمَ غُفرانَ اللهِ فى هَذا الشَّهرِ العَظيمِ. و اذكُروا بِجوعِكُم و عَطَشِكُم فيهِ جوعَ يَومِ القيامَة و عَطَشَهُ، و تَصَدَّقوا عَلَى فُقَرائِكُم و مَساكينِكُم، و وَقِّروا كِبارَكُم، و ارحَموا صِغارَكُم، و صِلوا أرحامَكُم، و احفَظوا
__________________________________________________
 [1]- نهج البلاغة، كلمات قصار، كلمه 145.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 33
ألسِنَتَكُم، و غُضُّوا عَمّا لا يَحِلُّ النَّظَرُ إلَيهِ أبصارَكُم و عَمّا لا يَحِلُّ الاستِماعُ إلَيهِ أسماعَكُم، و تَحَنَّنوا عَلَى أيتامِ النّاسِ يُتَحَنَّن عَلَى أيتامِكُم، و توبوا إلَى اللهِ مِن ذُنوبِكُم، و ارفَعوا إلَيهِ أيدِيَكُم بِالدُّعاءِ فى أوقاتِ صَلاتِكُم، فَإنَّها أفضَلُ السَّاعاتِ يَنظُرُ اللهُ عَزَّوجَلَّ فيها بِالرَّحمَة إلَى عِبادِهِ [1] يُجيبُهُم إذا ناجَوهُ و يُلَبِّيهِم إذا نادَوهُ و يُعطِيهِم إذا سَألوهُ و يَستَجيبُ لَهُم إذا دَعَوهُ.
أيُّها النَّاسُ! إنَّ أنفُسَكُم مَرهونَة بِأعمالِكُم فَفُكُّوها بِاستِغفارِكُم، و ظُهورَكُم ثَقيلَة مِن أوزارِكُم فَخَفِّفُوا عَنها بِطولِ سُجودِكُم؛ و اعلَموا أنَّ اللهَ [2] أقسَمَ بِعِزَّتِهِ أن لا يُعَذِّبَ المُصَلِّينَ و السّاجِدينَ و أن لا يُرَوِّعَهُم بِالنّارِ يَومَ يَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمينَ.
أيُّها النّاسُ! مَن فَطَّرَ مِنكُم صائِمًا مُؤمِنًا فى هَذا الشَّهرِ كانَ لَهُ بِذَلِكَ عِندَ اللهِ عِتقُ نَسَمَة و مَغفِرَة لِما مَضَى مِن ذُنوبِهِ. قيلَ: يا رَسولَ اللهِ! فَلَيسَ كُلُّنا [3] يَقدِرُ عَلَى ذَلِكَ. فَقالَ صلّى الله عليه و آله و سلّم: اتَّقوا اللهَ [4] [النّارَ و لَو بِشِقِّ تَمرَة اتَّقوا النّارَ] و لَو بِشَربَة مِن ماءٍ.
أيُّها النّاسُ! مَن حَسَّنَ مِنكُم فى هَذا الشَّهرِ خُلُقَهُ كانَ لَهُ جَوازًا عَلَى الصِّراطِ يَومَ تَزِلُّ فيهِ الأقدامُ، و مَن خَفَّفَ فى هَذا الشَّهرِ عَمّا مَلَكَت يَمينُهُ خَفَّفَ اللهُ عَلَيهِ حِسابَهُ، و مَن كَفَّ فيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللهُ عَنهُ غَضَبَهُ يَومَ يَلقاهُ، و مَن أكرَمَ فيهِ يَتِيمًا أكرَمَهُ اللهُ يَومَ يَلقاهُ، و مَن وَصَلَ فيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللهُ بِرَحمَتِهِ يَومَ يَلقاهُ، و مَن قَطَعَ فيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللهُ عَنهُ رَحمَتَهُ يَومَ يَلقاهُ، و مَن تَطَوَّعَ فيهِ بِصَلاة كَتَبَ اللهُ لَهُ بَراءَة مِنَ النّارِ، و مَن أدَّى فيهِ فَرضًا كانَ لَهُ ثَوابُ مَن أدَّى سَبعينَ فَرِيضَة فيما سِواهُ مِنَ الشُّهورِ، و مَن أكثَرَ فيهِ مِنَ الصَّلاة عَلَىَّ ثَقَّلَ اللهُ ميزانَهُ يَومَ تَخِفُّ المَوازينُ، و مَن تَلا فيهِ آيَة مِنَ القُرآنِ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن خَتَمَ القُرآنَ فى غَيرِهِ مِنَ الشُّهورِ.
__________________________________________________
 [1]- و فى الوافى: بِالرَّحمَة إلى عِبادِهِ. [3]- فى نسخة الوافى: يَقْدِرُ.
 [2]- فى الوافى: تَعالَى ذِكْرُهُ. [4]- فى الوافى: و لَو بِشِقِّ تَمرَة.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 34
أيُّها النّاسُ! إنَّ أبوابَ الجِنانِ فى هَذا الشَّهرِ مُفَتَّحَة فَاسألوا رَبَّكُم أن لا يُغَلِّقَها عَنكُم [عَلَيكُم‏]، و أبوابَ النِّيرانِ مُغَلَّقَة فَاسألوا رَبَّكُم أن لا يُفَتِّحَها عَلَيكُم، و الشَّياطينَ مَغلولَة فَاسألوا رَبَّكُم أن لا يُسَلِّطَها عَلَيكُم.
قالَ أميرالمؤمنين عليه السّلام: فَقُمتُ فَقُلتُ: يا رَسولَ اللهِ (صلى الله عليه و آله)! ما أفضَلُ الأعمالِ فى هَذا الشَّهرِ؟ فَقالَ: يا أبا الحَسَنِ! أفضَلُ الأعمالِ فى هَذا الشَّهرِ الوَرَعُ عَن مَحارِمِ اللهِ؛ الحديث. [1]
__________________________________________________
 [1] وسائل الشيعة، ج 10، ص 313، فى كتاب الصوم باب تأكّد استحباب الاجتهاد فى العبادة؛ و نيز اين حديث شريف را مرحوم سيّد در اقبال و مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى در أعمال السنة نقل نموده‏اند، و در كتاب عيون أخبار الرّضا، ج 2، ص 265 موجود است: [امام رضا عليه السّلام از پدرانش از أميرالمؤمنين على بن أبى‏طالب عليهم السّلام روايت مى‏كنند كه آن حضرت فرمود: روزى رسول خدا براى ما خطبه ايراد مى‏فرمود و چنين فرمودند: اى مردم! بدرستى كه ماه خدا بسوى شما مى‏آيد درحاليكه نويد بركت و رحمت و آمرزش را به همراه دارد، ماهى كه از همه ماهها نزد پروردگار با فضيلت‏تر است و روزها و شبها و ساعات آن بر ساير روزها و شبها و ساعات ماههاى ديگر برترى دارند. ماهى كه براى ميهمانى پروردگار دعوت شده‏ايد و از جمله افرادى كه مورد كرامت و تكريم پروردگار قرار گرفته‏اند واقع شديد. نفسهاى شما در اين ماه تسبيح بحساب مى‏آيد و خواب شما در اين ماه عبادت نوشته مى‏شود، اعمال شما در اين ماه مورد قبول حضرت حقّ و دعاهاى شما به مرتبه اجابت خواهد رسيد. پس با قلبى خالص و نيّتى پاك و صادق از خدا بخواهيد كه شما را موفّق به روزه دارى و تلاوت قرآن بدارد. به تحقيق كه شقى و بدبخت آن كسى است كه از آمرزش الهى در اين ماه با عظمت محروم گردد.
گرسنگى و عطش در اين ماه شما را به ياد گرسنگى و عطش روز قيامت بيندازد. بر فقراء و تنگدستان ببخشائيد، بزرگانتان را تعظيم و تكريم و زيردستان را مورد رأفت و رحمت قرار دهيد. ارحام و خويشان خود را صله رحم كنيد. زبان خود را نگه داريد و چشمان خود را از آنچه مورد سخط و غضب الهى است بپوشانيد و گوشهاى خود را از آنچه شنيدنش نكوهش شده است ببنديد. بر يتيمان مردم رأفت كنيد تا بر يتيمان شما رأفت و عطوفت‏
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 35
__________________________________________________
كنند. و از گناهان خويش به درگاه الهى طلب مغفرت نمائيد. و در اوقات نماز دستهاى خود را براى دعا به پيشگاه خدا بلند كنيد، و بدانيد كه اوقات نماز برترين اوقات است در نزد پروردگار كه خداى متعال به بندگانش نظر لطف و مرحمت مى‏اندازد. اگر او را بخوانند پاسخ مى‏دهد و چون او را ندا كنند مى‏پذيرد و جواب مثبت مى‏دهد و اگر از او چيزى درخواست كنند عطا مى‏كند و دعوت آنها را ردّ نمى‏نمايد.
اى مردم! بدانيد كه افعال و اعمال، جانهاى شما را در بند گرفتاريها و عالم شهوات و دنياى دنىّ درآورده است، پس با طلب آمرزش از خدا آنها را رها سازيد و از قيد عالم شهوت بيرون آوريد. آثار و پيامدهاى كردار ناشايست بر پشت شما سنگينى نموده است، پس بواسطه سجده‏هاى طولانى اين بار گران را از دوش خود برداريد. و بدانيد كه خداى متعال به عزّت و جلال خود سوگند ياد كرده كه نمازگزاران و سجده كنندگان را به عذاب كيفر ندهد. و به آتش دوزخ آنان را بيمناك نسازد در روزى كه همه در پيشگاه حساب اعمال نزد او حاضر مى‏شوند.
اى مردم! كسى كه در اين ماه روزه دارى را افطار دهد مانند كسى است كه بنده‏اى را در راه خدا آزاد نموده است و تمام گناهان گذشته او مورد آمرزش قرار مى‏گيرد. بعضى به پيامبر عرض كردند: همه ما قادر نيستيم كه روزه‏داران را به افطار دعوت كنيم. پيامبر فرمود: تقوى را براى خود تحصيل نمائيد گرچه به مقدار افطار دادن به اندازه تكّه‏اى از خرما باشد يا جرعه‏اى از آب.
اى مردم! كسى كه در اين ماه اخلاق خود را نيكو كند در روزى كه قدمها بر بالاى صراط مى‏لرزد او جواز عبور از صراط دريافت خواهد كرد و كسى كه بر غلامان و كنيزانش آسان بگيرد خداى متعال در روز بازپسين بر او آسان خواهد گرفت. و كسى كه آزارش به ديگران را در اين ماه كنترل نمايد خداوند در روز قيامت او را مورد سخط و غضب خود قرار ندهد، و كسى كه يتيمى را در اين ماه گرامى بدارد خدا در روز ملاقات با بندگانش او را گرامى خواهد داشت. و كسى كه ارتباط با خويشان خود را در اين ماه پيوند دهد خداوند
بين خود و او در روز جزا به رحمت واسعه‏اش پيوند برقرار نمايد. و كسى كه قطع رحم نمايد خدا رحمتش را در روز قيامت از او دريغ نمايد. و كسى كه در اين ماه نافله‏اى بخواند خداوند برائت از آتش دوزخ را براى او مى‏نويسد. و كسى كه واجبى از واجبات را در اين ماه انجام دهد خداى متعال ثواب هفتاد عمل واجب در غير اين ماه براى او منظور مى‏دارد. و كسى كه در اين ماه بر من درود بفرستد (اللهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد) خداوند كفّه ترازوى عمل او را در روزى كه كفّه‏هاى ترازوى اعمال سبك است سنگين خواهد نمود. و كسى كه در اين ماه آيه‏اى از قرآن بخواند مانند كسى است كه يك ختم قرآن در غير اين ماه نموده است.
اى مردم! درهاى بهشت در اين ماه باز است، پس از خدا بخواهيد تا بر روى شما نبندد. و دربهاى جهنّم بر روى شما بسته است پس از خدا تقاضا كنيد تا بر روى شما نگشايد. و بر دست و پاى شياطين در اين ماه بند نهاده‏اند، پس از خدا بخواهيد كه آنها بر شما مسلّط نگردند.
أميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: من ايستادم و عرض كردم اى رسول خدا! بهترين اعمال در اين ماه چه عملى است؟
حضرت فرمودند: اى ابالحسن با فضيلت‏ترين اعمال در اين ماه دورى جستن از محرّمات الهى است؛ تا آخر حديث. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 36
تا اينجا مرحوم شيخ حرّ عاملى روايت را نقل مى‏كند، و چون ذيل آن راجع به وظائف مستحبّه و اجتهاد در عبادت نيست لذا حديث را تقطيع نموده است؛ ولكن شيخ بهائى در كتاب «اربعين» در تحت حديث نُهم ذيلش را بيان مى‏كند با سند متّصل خود از محمّد بن على بن الحسين بن بابويه القمّى: شيخنا الصدوق (ره)؛ و همچنين مرحوم ملّا محسن فيض كاشانى نقل كرده است ذيل آنرا در كتاب «وافى» در باب فضل شهر رمضان، ص 3] 5] و نسبت داده است آنرا به صدوق در كتاب «عَرض المجالس» عن احمد بن الحسن القطّان عن احمد بن محمّد بن سعيد الهمدانى عن ابن فضّال عن أبيه عن الرضا عليه السّلام [1]، و آن دو
__________________________________________________
 [1] و نيز مرحوم سيّد بن طاووس در اوّل كتاب اقبال تمام حديث را از محمّد بن أبى القاسم طبرى در كتاب بشارة المصطفى لشيعة المرتضى با إسناد خود از حسن بن علىّ بن فضّال از حضرت على بن موسى الرّضا از يك يك از آباء گراميش به ترتيب تا حضرت أميرالمؤمنين على ابن ابى‏طالب عليه السّلام نقل مى‏كند.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 37
عالم جليل و سيد بن طاووس ذيلش را بدينگونه نقل مى‏كنند كه:
                        إخبار رسول الله به أميرالمؤمنين عليهما السّلام از كيفيّت شهادت آن حضرت‏

ثُمَّ بَكَى؛ فَقُلتُ: ما يبكيك يا رسول الله؟ فَقالَ أبكى لِما يُستَحَلُّ مِنكَ فى هَذا الشَّهرِ؛ كَأنّى بِكَ و أنتَ تُصَلِّى لِرَبِّكَ، و قَدِ انبَعَثَ أشقَى الأوَّلينَ و الآخِرينَ شَقيقُ عاقِرِ ناقَة ثَمودَ فَضَرَبَكَ ضَربَة عَلَى قَرنِكَ فَخَضَبَ مِنها لِحْيَتَكَ. فَقُلتُ: يا رَسولَ اللهِ! و ذَلِكَ فى سَلامَة مِن دينى؟ فَقالَ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم: فى سَلامَة مِن دِينِكَ. ثُمَّ قالَ صلّى الله عليه و آله و سلّم: يا عَلِىُّ! مَن قَتَلَكَ فَقَد قَتَلَنى و مَن أبغَضَكَ فَقَد أبغَضَنى، لأنَّكَ مِنّى كَنَفسى و طينَتُكَ مِن طينَتِى و أنتَ وَصِيِّى و خَليفَتِى عَلَى امَّتى. [1]
و ظاهراًكتاب «عرض المجالس» همان «امالى» صدوق است، وليكن چون مراجعه به «امالى» شدودر ص 58 آن اين روايت را نقل مى‏كند ذيل آنرا پس از آنكه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله فرمودند: فِى سَلامَة مِن دِينِكَ بدينگونه ذكر مى‏كند:
ثُمَّ قالَ: يا عَلِىُّ! مَن قَتَلَكَ فَقَد قَتَلَنى و مَن أبغَضَكَ فَقَد أبغَضَنى و مَن سَبَّكَ فَقَد سَبَّنى لأنَّكَ مِنّى كَنَفسى، روحُكَ مِن روحى و طِينَتُكَ مِن طِينَتى؛ إنَّ اللهَ تَبارَكَ و تَعالَى خَلَقَنى و إيّاكَ و اصطَفانى و إيّاكَ و اختارَنى لِلنُّبُوَّة و اختارَكَ لِلإمامَة، فَمَن أنكَرَ إمامَتَكَ فَقَد أنكَرَ نُبُوَّتى. يا عَلِىُّ! أنتَ وَصِيِّى و أبو وُلدى و زَوجُ ابنَتى و خَليفَتى عَلَى امَّتى فى حَياتى و بَعدَ مَوتى، أمرُكَ أمرى و نَهيُكَ نَهيى؛ اقسِمُ بِالَّذى بَعَثَنى بِالنُّبُوَّة و جَعَلَنى خَيرَ البَرِيَّة إنَّكَ لَحُجَّة اللهِ عَلَى خَلقِهِ و أمينُهُ عَلَى سِرِّهِ و خَليفَتُهُ عَلَى عِبادِهِ؛ انتهى. [2]
__________________________________________________
 [1] اين تتّمه را در ينابيع المودّة، طبع اسلامبول ص 3] 5] از كتاب مناقب نيز روايت مى‏كند؛ و نيز در غاية المرام ص 29 از ابن بابويه با إسناد خود از أصبغ بن نباته روايت مى‏كند.
 [2] [سپس رسول خدا گريه كردند، من عرض كردم: چه چيزى باعث گريه شما شده است؟ فرمود: گريه من براى پيش‏آمدى است كه در اين ماه بر تو وارد خواهد شد. گويا
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 38
__________________________________________________
هم اكنون مى‏بينم كه تو در محراب عبادت مشغول نماز و راز و نياز با پروردگارت مى‏باشى در اين هنگام شقى‏ترين افراد در روى زمين كه همسان پى‏كننده ناقه و شتر صالح است برمى‏خيزد و با شمشير ضربتى بر فرق تو وارد مى‏كند كه محاسنت به خون سرت خضاب خواهد شد.
عرض كردم: اى رسول خدا! آيا در اين وقت دينم سالم است و با يقين به مبانى و سلوك در صراط مستقيم اين واقعه پيش خواهد آمد؟ رسول خدا فرمود: بلى يا على در سلامت و استقامت در دين اين مسأله رخ خواهد داد. آنگاه رسول خدا فرمود: يا على! كسى كه تو را بكشد مرا كشته است و كسى كه تو را به غضب آورد مرا به غضب آورده است. و كسى كه به تو ناسزا گويد به من ناسزا گفته است زيرا تو از من هستى مانند جان من. روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است.
خداى متعال من و تو را خلق نمود و من و تو را برگزيد، مرا براى رسالت و تو را براى امامت اختيار نمود پس كسى كه امامت تو را انكار كند نبوّت مرا انكار كرده است.
اى على! تو جانشين منى و پدر فرزندان من هستى و همسر دختر من مى‏باشى، و جانشين من بر امّت در زمان حيات و پس از فوت من مى‏باشى. دستور تو دستور من و نهى تو نهى من است.
قسم به ذاتى كه مرا به پيامبرى برگزيد و مرا برترين افراد مخلوقاتش قرار داد بدرستى كه تو حجّت خدا بر خلق او هستى و امين پروردگار بر سرّ او مى‏باشى و خليفه خدا بر بندگانش هستى. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 41
                        مجلس دوم: اهميت روزه در حصول ملكه تقوى‏

                        بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏

                        و الصّلاه على محمّد و آله الطّاهرين‏

                        و لعنة الله على أعدائهم أجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين‏

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون [1]
منزلگاه حقيقى انسان منزل تقوى است؛ يعنى حالتى كه در آن انسان به جميع شؤون انسانيّت رفتار نمايد. و چون اين ملكه حاصل گردد تراوشات از او همه خيرات و مبرّات عدالت و رحمت باشد، و اگر اين ملكه پيدا نشود انسان در منزل حقيقى خود جاى نگرفته و تراوشات او يا همه شرّ و ظلم بوده و يا توأم با شرّ و ظلم خواهد بود؛ براى آنكه افعال صادره از بهائم (من حيث إنّها بهائم) از شهوت و غضب آثار انسان (من حيث إنّه انسان) نيست. بنابراين هر فردى كه خود را اسير آرزوها و آمال بنمايد ديده حق بين خود را كور كرده و از منزل‏
__________________________________________________
 [1] سوره البقرة (2) آيه 183: [اى اهل ايمان، بر شما هم روزه واجب گرديد چنان كه امم گذشته را فرض شده بود، و اين دستور براى آن است كه پاك و پرهيزكار شويد.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 42
حقيقى خود در مرتع بهايم جاى گرفته است.
و كريمه شريفه: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون [1] منزلگاه واقعى انسان را نشان مى‏دهد و مى‏گويد: اى مؤمنين! قبل از آنكه شما را مرگ دريابد سعى كنيد كه در منزل حقيقى خود كه تقوى است وارد شويد و بهترين مقام از مقامات آنرا حائز گرديد، در اين صورت حظّى وافر از حيات خواهيد برد؛ و الّا موتْ شما را نارس و به منزل نرسيده درخواهد يافت و انسانى با درجه و رتبه حيوان و بهيمه از دنيا مى‏رويد.
و روزه يكى از ستونهاى عظيمى است كه كاخ تقوى بر آن نهاده شده است، و علّت ايجاب آن وصول بدين منزلگه و برقرارى سقف اين كاخ است. و چون ملكه تقوى كه همان مصونيّت الهى است پيدا شود:
اوّلًا: خداوند خود معلّم انسان مى‏گردد و مجهولات خود بخود براى او حلّ مى‏شود: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَليمٌ [2]
و ثانياً: فرقان كه همان قوّه مفرّقه و مميّزه بين حق و باطلست به او عنايت مى‏شود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم [3] فرقان همان نور الهى است كه دل مؤمن را
__________________________________________________
 [1] سوره آل عمران (3) آيه 102: [اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، تقواى خدا را آن طور كه بايد و شايد و سزاوار مقام تقواى اوست بجاى آوريد و مبادا مرگ شما را فراگيرد مگر آن كه شما در درجه أعلاى اسلام و تسليم باشيد!]
 [2] سوره البقرة (2) ذيل آيه 282: [در تمام اين مسائل بايد تقواى خدا را پيش گرفته در مصونيّت وى درآئيد و خداوند به شما تعليم مى‏نمايد، و خداوند به هر چيزى داناست.]
 [3] سوره الأنفال (8) آيه 29: [اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر تقواى خدا را پيشه كنيد، خدا به شما فرقان مى‏دهد. و گناهان شما را محو نموده و شما را مى‏بخشد زيرا خداوند صاحب جود و بخشش فراوان است.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 43
روشن مى‏كند و لجّه‏هاى ظلمت را دور مى‏زند، و در اين صورت در هر امرى از امور وظيفه خود را تشخيص مى‏دهد؛ دوست را از دشمن، زهر را از ترياق، دوا را از درد، خاطرات شيطانى را از الهامات ربّانى جدا مى‏كند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم [1] با آن نور الهى كه در اثر تقوى پيدا شده مشى مى‏كند و جميع طرق نافعه را مى‏پيمايد و به مقصد مى‏رسد. فرقان همان قوّه‏ايست كه خداوند با تورات براى هدايت مردم به حضرت موسى عنايت كرد: وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون [2] چون مؤمن خود را در حصن تقوى درآورد از همان فرقان الهيّه بدو عنايت خواهد شد.
                        نتايج پيدا شدن ملكه تقوى‏

و ثالثاً: روى همين زمينه از وساوس شيطانى بركنار مى‏گردند و از دستبرد او در امان؛ چون با آن رادارِ خدادادى فوراً راه ورود شيطان را درمى‏يابند و بطور كلى خود شيطان را مى‏شناسند: إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون [3]
__________________________________________________
 [1] سوره الحديد (57) آيه 28: [اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در تقوى و عصمت الهى درآئيد! و به رسولش ايمان بياوريد تا دو بهره و نصيب از رحمتش به شما عنايت كند! و براى شما نورى قرار دهد كه با آن سلوك كنيد! و گناهان شما را بيامرزد! و خداوند آمرزنده و مهربان است.]
 [2] سوره البقرة (2) آيه 53: [و بياد بياوريد زمانى را كه ما به موسى كتاب و فرقان را داديم به اميد آنكه هدايت شويد.]
 [3] سوره الأعراف (7) آيه 201: [مردمان با تقوى كسانى هستند كه به مقام و درجه‏اى نائل آمده‏اند كه هر وقت شيطان اراده كند در اطراف دل آنها گردشى بنمايد، و طوافى كند؛ و به قول عامّه چرخى بزند، و سپس در دل آنها فرود آيد و بنشيند، و خاطره‏اى ايجاد نمايد؛ آنان به حربه ذكر و ياد حضرت حقّ جلّ و عزّ متذكّر مى‏شوند؛ و با ياد خدا و ذكر حقّ شيطان را دفع مى‏كنند.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 44
در اين صورت با همين بصيرت الهى متذكّر مى‏گردند و نمى‏گذارند خاطرات شيطانى در آنها راه يابد؛ و معلوم است كه چنين فردى از گناهان بيرون مى‏رود و سيّئات او محو مى‏گردد: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْرا [1] و اين فائده چهارم است كه بر تقوى مترتّب مى‏شود.
خامساً آنكه: خداوند بركات آسمان و زمين را بر او مى‏ريزد و كليد آنها تقوى است؛ در اين حال هيچ وقت به فقر و قحط و غلا و مرض و گرفتاريهاى روحى و خفقان قلبى و ناراحتى‏هاى اعصاب مواجه نمى‏گردد: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون [2] و ملاحظه مى‏شود كه چگونه خداوند نفس شريف متّقى را مؤثر در بركات ارضيه و سماويّه دانسته، و بنحو عليّت و معلوليّت طهارت باطن او را سبب فراوانى نعمت و رفع نقمت قرار مى‏دهد.
سادساً آنكه: هيچگاه كار متّقى گره نمى‏خورد و راه او به بن بست نمى‏رسد، و مشكلات بر او آسان مى‏شود و از غير گمان و انديشه روزى‏هاى غير مترقّبه به او
__________________________________________________
 [1] سوره الطلاق (65) آيه 5: [و كسى كه تقواى خدا را پيشه سازد، خداوند بدى‏هاى او را مى‏پوشاند و پاداش او را بزرگ قرار مى‏دهد.]
 [2] سوره الأعراف (7) آيه 96: [و اگر چنانچه اهل شهرها و قريه‏ها ايمان مى‏آوردند و تقوى پيشه مى‏ساختند؛ ما هر آينه بركت‏هاى خود را از آسمان و زمين به روى آنها مى‏گشوديم. وليكن ايشان تكذيب نمودند و ما ايشان را أخذ نموده و به سبب اعمالى كه كسب نمودند به عذاب خويش مبتلا ساختيم.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 45
مى‏رسد وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدْرا: [1] شخص با تقوى كه خود را بخداى خود مى‏دهد خدا براى او كافى خواهد بود و تمام مشكلات و حلّ ناشدنيها را براى او آسان مى‏كند: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرا [2] و نمى‏گذارد حتى كيد و مكر دشمنان به او ضررى برساند وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئ [3]
و سابعاً: در بهشت كه منزل حقيقى و درجه واقعى انسان است منزل مى‏گزيند؛ بهشت جاى سركشان و تجاوزكاران نيست، بهشت جاى متجاوزان و متجاسران نيست؛ آنكه به حقوق غير تعدّى كند از جمله بهايم است نه از زمره انسان: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَة نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَة لِلْمُتَّقين [4] و
__________________________________________________
 [1] سوره الطلاق (65) ذيل آيه [2] و آيه 3: [و هر كس كه تقواى خدا پيش گيرد (و خود را از گناه و ناپسند در حفظ و مصونيّت او درآورد) خداوند براى او راه بيرون شدن (از مشكلات و مصائب و حوادث و فتن و بلايا و معاصى و شرّ شيطان رجيم) را مى‏گشايد؛ (به طورى كه به هيچ بن بستى برخورد نمى‏كند، و در مقصد و مرادى كه جلو مى‏رود، راه براى او استوار و راه گريز و فرار از شرور و آفات براى او موجود است) و خداوند روزى وى را از جائى كه هيچ گمان ندارد عطا مى‏كند. و كسى كه توكّل برخدا كند؛ پس خود خدا براى او كافى است؛ و حقّاً كه خداوند أمر و تقديرش را مى‏رساند (و براى هر چيزى كه أمر او تعلّق گرفته است؛ براى تحقّق آن نفوذ و قدرتش همراه است) و حقّاً خداوند براى هر چيزى اندازه‏اى مقرّر داشته است.]
 [2] سوره الطلاق (65) ذيل از آيه 4: [و هر كس كه تقواى الهى را پيشه خود سازد خداوند امور وى را سهل و آسان مى‏گيرد.]
 [3] سوره آل عمران (3) قسمتى از آيه 120: [و اگر صبر نموده و تقواى الهى را پيشه خود سازيد كيد و مكر آنها به شما ضررى نمى‏زند.]
 [4] سوره قصص (28) آيه 83: [ما اين خانه و سراى آخرت را قرار مى‏دهيم براى آن كسانى كه در روى زمين راه علوّ و سركشى و فساد و فتنه جوئى را نمى‏پيمايند، و دار عاقبت براى پرهيزكاران است.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 46
همچنين مى‏فرمايد: تِلْكَ الْجَنَّة الَّتى نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا [1]
بسيار عجيب است كه در قرآن مجيد دويست و پنجاه و يك آيه فقط درباره تقوى و دعوت به آن و صفات متّقين بيان شده است؛ غير از آيات بسيارى كه درباره افراد و مصاديق تقوى از نماز و روزه و ساير اعمال حسنه بيان گرديده است. بنابراين ملاحظه مى‏گردد كه فائده روزه كه همين حصول ملكه تقوى است بسيار عالى و ارزنده است، و نه تنها در ماه مبارك رمضان بلكه در ساير ايّام اگر انسان براى وصول به اين هدف روزه‏دار باشد بسيار بجا و به موقع خواهد بود؛ بدون جهت نيست كه خداوند ملائكه رحمت خود را براى حفظ و بشارت روزه‏دار مى‏فرستد كه او را مسح كنند و وعده مغفرت دهند.
                        فرستادن خداوند ملائكه خود را براى حفظ و بشارت روزه دار

در «كافى» وارد است كه:
قالَ أبوعَبدِاللهِ [الصادق‏] عليه السّلام: مَن صامَ لِلَّهِ عَزَّوجَلَّ يَومًا فى شِدَّة الحَرِّ فَأصابَهُ ظَمَاٌ وَكَّلَ اللهُ بِهِ ألفَ مَلَكٍ يَمسَحونَ وَجهَهُ و يُبَشِّرونَهُ حَتَّى إذا أفطَرَ؛ قالَ اللهُ عَزَّوجَلَّ: [لَهُ‏] ما أطيَبَ ريحَكَ و رَوحَكَ [2] [يا] مَلائِكَتى! اشهَدوا أنِّى قَد غَفَرتُ لَهُ. [3]
__________________________________________________
 [1] سوره مريم (19) آيه 63: [اينست آن بهشتى كه ما به هر يك از بندگان خود كه متّقى و پرهيزكار باشد، به ارث مى‏دهيم.]
 [2] الرَوْح: نسيم الريح، و الرُوح: ما به حياة النفس، و كلاهما محتملان فى الرواية.
 [3] الكافى، ج 4، ص 64: [امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه در فصل گرما روزه بدارد و در تعب و مشقّت آن واقع گردد خداى متعال هزار ملك بر او مى‏فرستد كه آنها صورت او را مسح مى‏كنند و او را به رضوان الهى بشارت مى‏دهند تا وقتى كه افطار نمايد. خداى عزّوجلّ مى‏فرمايد: چقدر بوى بدن تو معطّر و جان و نفس تو پاكيزه و طيب است. اى ملائكه من شاهد باشيد كه من از همه گناهان او در گذشتم. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 47
و حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:
لِلصّائِمِ فَرحَتانِ: فَرحَة عِندَ إفطارِهِ، و فَرحَة عِندَ لِقاءِ رَبِّهِ. [1]
كمافى «المحجّة البيضاء» عن ابن ماجه، دركتاب «من لايحضره الفقيه» روايت نموده است كه:
وَ قالَ صلّى الله عليه و آله و سلّم: قالَ اللهُ [تَبارَكَ و] تَعالَى: الصَّومُ لى و أنا أجزى بِهِ؛ و لِلصّائِمِ فَرحَتانِ: حينَ يُفطِرُ و حينَ يَلقَى رَبَّهُ عَزَّوجَلَّ؛ و الَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَخَلوفُ [2] فَمِ الصّائِمِ عِندَ اللهِ أطيَبُ مِن ريحِ المِسكِ. [3]
                        تفسير روايت: الصُّومُ لِى و أنا اجْزِى بِه‏

علما را در معنى «اجزى به» خلافست؛ بعضى به صيغه معلوم خوانده‏اند (يعنى من خودم بنفسه جزاى روزه‏دار را مى‏دهم) و بعضى به صيغه مجهول (يعنى من خودم جزاى روزه‏دار هستم) و در هر صورت معنى بسيار عاليست. امّا اگر «أجزى به» خوانديم، پس براى شرافت روزه همين بس كه در ميان عبادات و نسك، خدا خود را بنفسه پاداش دهنده اين فريضه دانسته است؛ و اگر «اجزى به» خوانديم يعنى هيچ نعمتى و هيچ درجه از درجات جنّت سزاى روزه‏دار نيست‏
__________________________________________________
 [1] همان مصدر، ص 65: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: براى روزه‏دار دو خوشحالى و انبساط است. اوّل سرور در وقت افطار دوّم هنگام ملاقات پروردگارش. مترجم‏]
 [2] خَلوف (بفتح خاء) تغيّر رائحه دهان را گويند.
 [3] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 75؛ الكافى، ج 4، ص 63، عن أبى‏عبدالله عليه السّلام قال: ان الله تبارك و تعالى يقول: الصَّومُ لى و أنا أجزى بِه [عَلَيهِ‏].
 [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: روزه مختصّ به من است و خود پاداش آن را خواهم داد. و براى روزه‏دار دو سرور و خوشحالى است. اول وقت افطار، و دوّم وقت ملاقات با پروردگار. قسم به كسى كه جان محمّد در دست قدرت اوست تغيير بوى دهان روزه‏دار نزد خداوند از بوى مشك برتر است. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 48
مگر ذات مقدّس او جلّ و علا كه بنفس شريف خود جزاى اوست. و از اينجا استفاده مى‏شود كه راه وصول به لقاى خداوند و فناى در ذات او كه از لوازم جزاى روزه باشد بدون روزه ميسور نيست.
علماء معرفةالنفس جوع و صيام را يكى از اركان سلوك راه خدا شمرده‏اند، و در روايات اهل بيت عليهم السّلام و حديث معراجيه كه مرحوم مجلسى از «ارشاد» ديلمى و أسناد ديگر نقل مى‏كند مطالب عجيبى در فوائد جوع و روزه مذكور است.
در روايت مذكور از «من لا يحضره الفقيه» كه نظير آنرا غزالى در «إحياء العلوم» از طريق عامّه نقل مى‏كند بيانى در ذيل آن دارد كه مفادش اينست: صوم را خداوند به خود نسبت داده [1] و مشرّف به ذات خود دانسته- و اگر چه تمام عبادات راجع به اوست همچنان كه بيت الله الحرام را به خود نسبت داده، و گرچه تمام زمينها ملك اوست- به دو جهت:
اوّل آنكه: روزه كفّ نفس و ترك است و اين سرّى است بين بنده و خدا، بخلاف ساير عبادات كه در مرأى و مشهد مردم است، ولى روزه عمل باطنى است بواسطه صبر محض و اين را غير از خدا كسى نداند، بدين جهت به خود نسبت داده است.
دوّم آنكه: روزه دشمن خدا را كه نفس امّاره است مقهور مى‏كند، چون وسيله شيطان شهوات است؛ و خوردن و آشاميدن و ساير مفطرات كه مقوّى شهواتند بواسطه روزه از بين مى‏روند. بنابراين روزه شهوات را خورد و نابود مى‏كند و بالملازمه نفس امّاره و شيطان خورد و نابود مى‏گردد. قال صلّى الله عليه و آله و سلّم: إنَّ الشَّيطانَ لَيَجرى مِنِ ابنِ آدَمَ مَجرَى الدَّمِ فَضَيِّقوا مَجاريهِ بِالجوعِ. [2]
__________________________________________________
 [2] مستدرك الوسائل، ج 16، ص 221؛ اخرج صدره البخارى و احمد فى المسند: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: بدرستى كه شيطان در انسان نفوذ مى‏كند مانند خون كه در رگهاى آدمى در جريان است پس گذرگاههاى او را با گرسنگى تنگ و مسدود نمائيد. مترجم‏]
 [1]- در معنى الصَّومُ لى و أنا أجزى به [عَلَيهِ‏].
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 49
بنابراين چون روزه بخصوص شيطان را قلع و قمع مى‏كند و مسالك او را مى‏بندد و مجارى او را تنگ مى‏كند، و خلاصه دشمن خدا را ذليل و بالملازمة خدا را نصرت نموده و يارى مى‏نمايد به خدا نسبت داده شده است، چون در قلع و قمع عدوّ خدا نصرت خداست؛ اين معنى فقره اوّل كه «الصوم لى» و امّا معنى فقره ثانى كه «و أنا اجزى به» بوده باشد: به علت آنكه نصرت خداوند بنده خود را موقوف است بر نصرت بنده خداى را، قال الله تعالى: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم [1] پس ابتدا مجاهده از بنده است و سپس جزا به هدايت از طرف او عزّ اسمه، قال الله تعالى: وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين [2] بنابراين خداوند پاداش روزه را خواهد [3] داد چون عبد بواسطه روزه نصرت او نموده و مجاهده در راه خدا با نفس امّاره نموده است؛ و از طرف ديگر قال [4] الله تعالى: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم [5] و معلوم است كه تغيير به كشتن شهوات است چون نفسْ مرتع و چراگاه شياطين است، چون‏
__________________________________________________
 [1] سوره محمّد (47) آيه 7: [اگر خدا را يارى كنيد خداوند نيز شما را يارى نموده و قدمهاى شما را ثابت و استوار مى‏گرداند.]
 [2] سوره العنكبوت (29) آيه 69: [وآن كسانى كه درباره ما جهاد مى‏كنند، ما به راههاى خودمان ايشان را راهنمائى مى‏كنيم؛ و البتّه خداوند با نيكوكاران است.]
 [3] ظاهراً تا اينجا غزالى «اجزى به» را به صيغه معلوم معنى مى‏كند.
 [4] ظاهراً از اينجا به بعد «اجزى به» را به صيغه مجهول معنى مى‏كند.
5- سوره الرّعد (13) آيه 11: [خداوند نعمت را بر مردمى تغيير نمى‏دهد، تا زمانى كه آنان حالات خودشان را تغيير دهند.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 50
اين چراگاه بواسطه اتيان شهوات سبز و خرّم باشد دائماً شياطين در زمين نفس رفت و آمد مى‏كنند، و تا هنگامى كه رفت و آمد دارند براى بنده جلال و عظمت خدا منكشف نخواهد شد و از لقاى خدا محجوب خواهد بود.
قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم:
لَو لا أنَّ الشَّياطينَ [1] يَحومونَ عَلَى قُلوبِ بَنى آدَمَ لَنَظَروا إلَى مَلَكوتِ السَّماءِ. [1]
و بنابراين بدين جهت روزه سپر از آتش و باب عبادات واقع شده است؛ انتهى.
قال رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم على ما روى عنه فى «الفقيه»:
الصَّومُ جُنَّة مِنَ النّارِ؛ [2] و قال ايضًا: لِكُلِّ شَى‏ءٍ بَابٌ و بابُ العِبادَة الصَّومُ [الصِيامُ‏]. [2]
حضرت صادق عليه السّلام مى‏فرمايد، بنابر روايت «كافى»:
إذا نَزَلَت بِالرَّجُلِ النّازِلَة أو الشِّدَّة فَليَصُم، فَإنَّ اللهَ تَعالَى يَقولُ: و استَعينوا بِالصَّبرِ [يَعنى الصِّيامَ‏] و الصَّلوة. [3]
__________________________________________________
 [1] بحار الأنوار، ج 67، ص 161؛ أخرجه احمد عن أبى هريرة باختلاف [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: اگر شياطين گرداگرد وجود بنى آدم در گردش و استيلاء نبودند آنان به ملكوت آسمان و عالم غيب نظر مى‏انداختند. مترجم‏]
 [2] كنز العمال، ج 8، ص 448؛ قال العراقى: أخرجه ابن المبارك فى الزهد: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: روزه سپر از آتش است. و نيز فرمود: براى هر چيز درگاهى است و درگاه عبادت روزه است. مترجم‏]
 [3]- الكافى، ج 4، ص 63، با اندكى اختلاف؛ بحار الأنوار، ج 93، ص 254: [امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه حادثه‏اى يا مضيقه‏اى براى انسان پيش آيد بايد روزه بگيرد زيرا خداى متعال مى‏فرمايد: از روزه و نماز در امور مهمّه و شديده كمك و استعانت بجوئيد. مترجم‏]
 [1]- حافظ مى‏فرمايد:
         منظر دل نيست جاى صحبت أغيار             ديو چو بيرون رود فرشته در آيد


 [2] من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 74.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 51
كه مراد به صبر همان روزه، و براى رفع حوائج و مهمّات روزه داشتن و نماز خواندن و از درگاه بى‏نياز حاجت طلبيدن ضرورى است؛ و لذا مستحبّ است براى قضاء حوائج مهم انسان روزه بگيرد و نماز حاجت بجاى بياورد.
                        كيفيّت نماز حاجت منقول از امام صادق عليه السّلام و روضه شب عاشورا

جماعتى بسيار از علما مانند شيخ طوسى و شيخ مفيد و سيد ابن طاووس و ديگران نقل كرده‏اند از حضرت صادق عليه السّلام نماز حاجت را، و كيفيّت آن موافق روايت سيّد چنان است كه: [1] هرگاه حاجت مهمّى داشتى سه روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگير و در روز جمعه غسل كن و لباس نو و نظيف در بر كن و بر بلندترين بامهاى خانه‏ات بالا برو و دو ركعت نماز بجاى آور، پس دستهاى خود را به آسمان بلند و دعائى (در مفاتيح مذكور است) بخوان و سپس روى بر خاك گذار و بگو:
اللهُمَّ إنَّ يونُسَ بنَ مَتَّى عَبدَكَ دَعاكَ فى بَطنِ الحوتِ و هو عَبدُكَ فاستَجَبتَ لَهُ، و أنا عَبدُكَ أدعوكَ فاستَجِب لِى. [1]
حضرت فرمودند: بسا حاجتى براى من پيدا مى‏شود و من مى‏خوانم اين نماز را به اين كيفيّت و با اين دعا، چون مراجعت مى‏كنم حاجتم برآورده شده است.
عصر روز تاسوعا كه لشكر كفر هجوم آورده خيام حسينى را در پرّه گرفت و نصايح اصحاب اثرى نكرد، قال الحسين لاخيه العبّاس عليه السّلام:
إن استَطَعْتَ أن تَصْرِفَهُم عَنَّا فِى هَذِه اللّيْلَة [هَذَا اليَومِ‏] فَافْعَلْ لَعَلَّنَا نُصَلِّى لِرَبِّنَا فى هَذِه اللَّيْلَة، فَإنَّهُ يَعْلَمُ أنِّى احِبُّ الصَّلاة و تِلاوَة كِتابِهِ. [2]
__________________________________________________
 [1] مفاتيح الجنان، در حاشيه ص 242
 [2] لُهُوف، ص 114: [امام حسين عليه السّلام به ابوالفضل العبّاس فرمودند: اگر مى‏توانى آنها را از هجوم به ما در اين شب بازدارى انجام بده، باشد كه در اين شب با خداى خود به نماز بپردازيم. به تحقيق كه خدا مى‏داند كه تا چه اندازه من اقامه نماز و تلاوت كتابش را دوست مى‏دارم. مترجم‏]
 [1] [خدايا بدرستى كه يونس بن متى بنده تو ترا در شكم ماهى فرا خواند درحاليكه او بنده تو بود و تو اجابت نمودى و من نيز بنده تو هستم پس دعاى مرا اجابت نما. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 52
و چون آن حضرت امان گرفت و سيّد الشّهداء خطبه براى اصحاب خواند و گفت و شنودها روى داد هر يك از اصحاب به خيمه خود رفت.
قال الرّاوى: و باتَ الحُسَينُ و أصحابُهُ تِلكَ اللَّيلَة و لَهُم دَوِىٌّ كَدَوِىِّ النَّحلِ ما بَينَ راكِعٍ و ساجِدٍ و قائِمٍ و قاعِدٍ. [1]
حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام مى‏فرمايد: در آن شب من مريض بودم و عمّه من زينب نزد من بود و خدمت من مى‏نمود، كه ناگهان پدرم برخاست و در خيمه خود رفت و جَوْن غلام أبى‏ذر غفارى را با خود برد كه سيف و سلاح خود را اصلاح كند، [2] و در بين اصلاح اسلحه پدرم با خود ترنّم مى‏نمود:
         يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلٍ             كَم لَكَ بِالإشراقِ و الأصيلِ‏
             مِن صاحِبٍ و طالِبٍ قَتيلٍ             و الدَّهرُ لا يَقنَعُ بِالبَديلِ‏
             و إنَّما الأمرُ إلَى الجَليلِ             و كُلُّ حَىٍّ سالِكٌ سَبيلِى [3]

__________________________________________________
 [1] على ما فى اللهوف، ص 120: [راوى نقل مى‏كند كه شب عاشورا، حسين و اصحابش تا صبح به عبادت و راز و نياز مشغول بودند و زمزمه مناجات آنها همانند زمزمه‏هاى زنبوران عسل در فضا طنين انداز بود بعضى به ركوع و برخى به سجود و گروهى به قيام و جلوس اشتغال داشتند. مترجم‏]
 [2] جَوْن در فن اسلحه سازى مهارتى تامّ داشت و أبى‏ذر غفارى او را آزاد كرده بود.
 [3] بحار الأنوار، ج 45، ص 2: [اى روزگار اف بر تو باد كه بد همنشين و دوستى براى ما بودى چه فراز و نشيب‏ها و چه طلوع‏ها و غروب‏هائى براى انسان‏ها پديد آوردى.
چه بسيار بودند از دوستان و پويندگان سير حق كه بدست تو به قتل رسيدند درحاليكه روزگار به عوض آنها بديل و فرد ديگرى را نپذيرفت.
به تحقيق كه اراده و مشيّت مطلقه در عالم وجود بدست پروردگار توانا و قادر است، و هر فردى در اين دنيا به همان راهى خواهد رفت و همان مسيرى را طى خواهد نمود كه من هم اكنون طى مى‏نمايم. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 53
و حضرت چند بار تكرار مى‏نمود؛ من فهميدم كه داستان از چه قرار است. گريه گلوى مرا فراگرفت لكن سكوت اختيار كردم، امّا عمّه‏ام زينب بواسطه رقّت زنان نتوانست سكوت كند و خوددارى نمايد وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها و إنَّها لَحاسِرَة [1] حَتَّى انتَهَت إلَيهِ فقالَت: وا ثُكلاه! [واثكلتاه‏] لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِىَ الحَياة، [2] امروز مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن مرده‏اند، اى يادگار گذشته و اى پناه آينده! حضرت درحالتى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود فرمود:
يا اختَه! لا يَذهَبَنَّ بِحِلمَكِ [حِلمَكِ‏] الشَّيطانُ؛ [و تَرَقرَقَت عَيناهُ بِالدُّموعِ و قالَ‏] لَو تُرِكَ القَطا [لَيلًا] لَنامَ. [3]
فرياد كرد زينب يا ويلتاه! از جان خود نااميد شدى و خود را تسليم مرگ نمودى، اينكه بيشتر دل مرا جريحه‏دار نمود. و ناگهان لطمه به صورت زد و بيهوش بيفتاد؛ حضرت برخاست و آب بر صورتش پاشيد؛
وَ قالَ لَها: يا اختاه! اتَّقى اللهَ و تَعَزَّى بِعَزاءِ اللهِ، و اعلَمى أنَّ أهلَ الأرضِ يَموتونَ و أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ و أنَّ كُلَّ شَى‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللهِ [تَعالَى‏] الَّذى خَلَقَ‏
__________________________________________________
 [1] حَسِرَت الجارية خمارها عن وجهها فهى حاسرة: كشفت.
 [2] همان مصدر: [حضرت زينب با عجله حركت نمود درحاليكه چادرش به روى زمين كشيده مى‏شد و بدون مقنعه به سمت برادرش سيد الشهداء شتابان شد و گفت: اى واى بر من اى كاش مرگ مرا دريافته بود. مترجم‏]
 [3] همان مصدر: [امام عليه السّلام فرمود: اى خواهر من! مبادا شيطان صبر و حلم تو را بربايد و درحاليكه اشك از چشمانش فرومى‏ريخت فرمود: اگر به آن پرنده بى‏آشيان مجال مى‏دادند آرام و آسوده در لانه خود قرار مى‏گرفت. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 54
الخَلقَ بِقُدرَتِهِ و يَبعَثُ الخَلقَ و يُعِيدُهُمْ [يَعودونَ‏] و هو فَردٌ وَحدَهُ؛ الحديث. [1]
__________________________________________________
 [1] ارشاد مفيد، طبع سنگى، ص 252؛ طبع حروفى، ج 2، ص 93: [امام عليه السّلام به حضرت زينب فرمود: اى خواهر من تقوى داشته باش و اين مصيبت را از جانب خدا بدان و آگاه باش كه اهل زمين مى‏ميرند و اهل آسمان باقى نمى‏مانند و هر چيز هلاك خواهد شد مگر وجه خدا كه حقائق عالم وجود كه بظاهر اسماء و صفات اويند به او متصلند و اوست كه هر چيزى را به قدرت خود خلق كرده و روزى آنان را برمى‏انگيزاند و باز خواهد گردانيد درحاليكه او متفرّد و واحد است در استقلال و وجود بى‏نياز. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 57
                        مجلس سوم: خداوند با برداشتن وجوب روزه از مريض و مسافر او را در سعه و راحتى قرار داده است.

                        بسم الله الرّحمن الرّحيم‏

                        و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين‏

                        و لعنة الله على أعدائهم أجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين‏

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏
أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّة مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَة طَعامُ مِسْكينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون [1]
__________________________________________________
 [1] سوره البقرة (2) آيه 3] 18] و 184: [اى اهل ايمان، بر شما هم روزه واجب گرديد چنان كه امم گذشته را فرض شده بود، و اين دستور براى آن است كه پاك و پرهيزكار شويد. روزه‏اى كه بر شما مؤمنين واجب شده است در روزهاى قليلى است كه به شمارش درمى‏آيد؛ پس هر كدام از شما كه مريض يا در حال سفر بود بايد به تعداد روزه‏هائى كه در ماه رمضان خورده است، قضا كند و بر كسانى كه توانائى روزه گرفتن را ندارند فديه واجب گرديده كه عبارت از طعام دادن به مساكين است و هر كس بر نيكى بيفزايد اين بسى بهتر است براى او؛ و البته بى‏تعلّل روزه داشتن شما را بهتر خواهد بود اگر فوائد بى‏شمار اين عمل را بدانيد.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 58
روزه‏اى كه بر شما مؤمنين واجب شده است در روزهاى قليلى است كه به شمارش درمى‏آيد؛ چون معدود ة به معنى كم استعمال مى‏شود، مانند قوله تعالى: وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَة وَ كانُوا فيهِ مِنَ الزَّاهِدين [1] يا آنكه روزهاى روزه محصور و مضبوط است و به عدد معلومى معيّن گرديده است. پس هر كس از شما مريض باشد، بطورى كه روزه براى او ضرر داشته باشد، يا آنكه روزه براى او متعسّر باشد (به دليل آنكه بعد از اين فرمايد وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر [2] بر او واجبست كه روزه خود را بخورد و به تعداد ايّامى كه افطار نموده است از روزهاى ديگر قضا بجاى آورد.
اين آيه دلالت دارد بر وجوب افطار نسبت به مريض و مسافر؛ و در روايات بسيارى از ائمّه عليهم السّلام روايت شده است كه:
الصّائِمُ فى السَّفَرِ فى شَهرِ رَمَضانَ كَالمُفطِرِ [فِيهِ‏] فى الحَضَرِ. [3]
و نظير اين را عبدالرحمن بن عَوْف از حضرت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم روايت كرده كه:
                        قال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم: الصَّائِمُ فِى السَّفَرِ كَالمُفْطِرِ فِى الحَضَرِ

الصّائِمُ فى السَّفَرِ كَالمُفطِرِ فى الحَضَرِ. [4]
و عيّاشى مرفوعاً از محمّد بن مسلم عن حضرت صادق عليه السّلام‏
__________________________________________________
 [1] سوره يوسف (12) آيه 20: [يعنى برادران يوسف، يوسف را به بهايى اندك و درهمى ناچيز فروختند و در او زهد و بى‏رغبتى نمودند.]
 [2] سوره البقرة (2) قسمتى از آيه 185: [و هيچگاه براى شما سختى و عسرت و در مضيقه افتادن را نخواسته است.]
 [3] تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 10؛ تفسير الصافى، ج 1، ص 219: [كسى كه در سفر روزه بگيرد مانند كسى است كه در وطن در ماه رمضان افطار نمايد. مترجم‏]
 [4] تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 10.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 59
روايت كرده است كه إنّه قال:
لَم يَكُنْ رَسولُ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِه و سَلَّم يَصُومُ فى السَّفَرِ تَطَوُّعًا و لا فَرِيضَة يُكَذِّبونَ عَلَى رَسولِ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ و سَلّم نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَة و رَسولُ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ و سَلّم بِكُرَاعِ الغَميمِ عِندَ صلاة الفَجرِ فَدَعَا رَسُولُ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِه و سَلَّم بِإناءٍ فيه فَشَرِبَ و أمَرَ النّاسَ أنْ يُفطِرُوا؛ فَقالَ قَومٌ: قَد تَوَجَّهَ النّهَارُ و لَو صُمنَا يَومَنا هَذا، فَسَمّاهُمْ رَسُولُ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِه و سَلَّم العُصاة فَلَم يَزالُوا يُسَمَّونَ بِذلِكَ الإسْمِ حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِه و سَلَّم. [1]
بنابراين عامّه كه مريض و مسافر را مخيّر مى‏دانند بين افطار و كفّاره و بين صوم، و در آيه تقدير مى‏كنند كه فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّة مِنْ أَيَّامٍ أُخَر بلا وجه است. و بر عهده آن كسانى كه روزه براى آنان مشقّت دارد و رنج بسيار بطورى كه در تعب مى‏افتند و براى اتمام روزه بايد تمام قدرت و طاقت خود را مصرف كنند روزه واجب نيست؛ آنان مى‏توانند روزه خود را افطار كنند و به عوض آن يك مسكين را طعام دهند.
در اين فقره از آيه مباركه وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَه كلام بسيار است، و
__________________________________________________
 [1] همان مصدر؛ تفسير العياشى، ج 1، ص 81، با اندكى اختلاف: [امام صادق عليه السّلام فرمودند: رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم در سفر روزه نمى‏گرفت نه روزه مستحبّى و نه واجب و اهل تسنن دروغ مى‏بندند بر رسول خدا كه آن حضرت در سفر روزه مى‏گرفت. اين آيه در كراع الغميم هنگام نماز صبح بر رسول خدا نازل شد حضرت آب طلب فرمودند و روزه خود را شكستند و دستور دادند ساير افراد نيز روزه خود را بشكنند. بعضى از آنها گفتند الآن روز شده است چه خوب بود امروز را روزه مى‏داشتيم. رسول خدا آنان را گناهكار ناميد. و اين لقب تا پايان عمر رسول خدا بر ايشان پابرجا مانده بود. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 60
هر دسته آنرا به قسمى معنى و تأويل كرده‏اند؛ لكن معناى حق همانست كه ذكر شد. چون طاقت به معنى قدرت و قوّت است، و طاقَ يَطوق طَوقًا و طاقَة و أطاق إطاقة به معنى إعمال قوّت و تمام قدرت است. و بنابراين اين آيه مى‏رساند كه روزه واجبست بر افرادى كه براى آنان روزه ايجاد حَرَج و تعب نمى‏كند، امّا آن كسانى كه براى اتمام روزه بايد تمام قوا و طاقت خود را مصرف كنند بطوريكه براى آنان طاقت بيشترى نيست (مانند شيخ و شيخه و ذوالعطاش و حامل مُقرب و مُرضعه قليلة اللبن، و بطور كلّى هر كس كه بواسطه روزه از حال مى‏رود و طاقتش تمام مى‏شود و در پايان روز به عسر و حَرَج مى‏افتد و ديگر قوّتى براى او نمى‏ماند) بر آنان روزه واجب نيست.
علاوه مى‏دانيم كه تكليف متوقف بر إعمال تمام قدرت نيست، بلكه متوقف بر وُسع است، و كريمه لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها [1] و كريمة وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج، [2] و همين فقره كه ذكر مى‏شود بعداً يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر [3] مشخِّص و معيِّن آيه مورد كلام است. بنابراين اين چنين افراد مى‏توانند روزه خود را بخورند و يك مسكين را اطعام كنند (كه يك مدّ از طعام باشد) و اگر طعام را طعام بهترى انتخاب كنند يا آنكه‏
__________________________________________________
 [1] سوره البقرة (2) آيه 286: [خداوند به صاحب نفسى تكليف ننموده است مگر به مقدار قدرت و توان او.]
 [2] سوره الحج (22) آيه 78: [و در أحكام و سنّت‏هاى دينى براى شما تكليف سخت و دشوار قرار نداد.]
 [3] سوره البقرة (2) قسمتى از آيه 185: [خداوند پيوسته براى شما آسانى و سهولت در اوامر و تكاليف خود را خواسته است و هيچگاه براى شما سختى و عسرت و در مضيقه افتادن را نخواسته است.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 61
به بيشتر از يك مسكين طعام بدهند كه هر دو معنى در تحت عنوان فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَه قرار مى‏گردد براى آنان بهتر خواهد بود. ولى در عين حال بايد دانست كه وجوب افطار راجع به خصوص مريض و مسافر است، و امّا اين قبيل افرادى كه روزه براى آنان ضررى ندارد لكن متعسّر است روزه بر آنان واجب نيست بلكه طبق آيه مباركه مخيّرند بين افطار و كفّاره و بين روزه، و اگر هم شقّ دوّم يعنى روزه را اختيار كنند وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون براى آنان بهتر است.
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّة مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّة وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون [1]
اين ايّام معلومه يا ايام قليله معدوده ايّام ماه رمضانست كه ماه مباركى است؛ چون قرآن مجيد در اين ماه در ليلة القدر يك دفعه بر آسمان دنيا و بر قلب‏
__________________________________________________
 [1] سوره البقرة (2) آيه 185: [ (ماه رمضان، آن ماهى است كه در آن قرآن فرود آمده است، درحاليكه اين قرآن براى مردم هدايت است، و در اين هدايت دلائل و براهين ساطعه و شواهد روشن و واضح است؛ و آن كتابى است كه فارق بين حقّ و باطل است. (و جدا كننده ميان راه سعادت از شقاوت، و نور از ظلمت پس هر كسى دريابد ماه رمضان را بايد روزه بدارد و هر كدام از شما كه مريض يا در حال سفر بود بايد به تعداد روزه‏هائى كه در ماه رمضان خورده است، قضا كند خداوند پيوسته براى شما آسانى و سهولت در اوامر و تكاليف خود را خواسته است و هيچگاه براى شما سختى و عسرت و در مضيقه افتادن را نخواسته است تا اينكه عدد روزه را تكميل كرده و خدا را به عظمت ياد كنيد كه شما را هدايت فرمود، باشد كه (از اين نعمت بزرگ) سپاسگزار شويد.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 62
مبارك پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلّم بطور اجمال و إحكام نه بطور تفصيل نازل شده است، و البته تفصيل آن تدريجاً در مدت بيست و سه سال نازل شده است. و روى شرف و عظمت اين ماه خدا بر امّت پيغمبر تفضّل فرموده، و آنها را بواسطه ايجاب صوم به مقام طهارت و تجرّد دعوت فرموده است. اين كتاب هدايت كننده مردمان به اعمال خير و صفات فاضله و ملكات حميده و عقائد حقّه و دور كننده آنهاست از تمام اقسام ضلالت كه در مرتبه ضدّ اين انواع هدايت قرار دارد. و علاوه در اين كتاب ادلّه و براهينى است بر سلوك طريق حق از ذكر حالات انبياء سلف و شرائع و اخبار آنها. و اين كتاب فرقان است كه مميّز بين حقّ و باطل است. پس براى تأكيد و تثبيت وجوب افطار نسبت به مسافر و مريض فقره سابقه در آيه قبل را تكرار نموده است كه: اى مردم هر كس از شما در جاى خود حاضر باشد و در اين ماه مسافرت و غيبتى ننمايد بايد روزه بگيرد، و كسى كه مريض باشد و يا در سفر، بايد به تعداد روزه‏هاى افطار شده در روزهاى بعد از رمضان قضا كند.
و فى «الكافى» عَن الصّادقِ عليه السّلام قالَ: قالَ رَسولُ اللهِ صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِه و سَلَّم إنَّ اللهَ عَزّوجَلَّ تَصَدَّقَ عَلَى مَرْضَى امَّتِى و مُسافِريها بِالتَّقصيرِ و الإفْطارِ أ يَسُرُّ أحَدَكُمْ إذا تَصَدَّقَ بِصَدَقَة أنْ تُرَدَّ عَلَيهِ. [1]
و فى «الخِصالِ» عَن النّبىّ صَلّى الله عَلَيه و آله: إنَّ اللهَ تَبارَكَ و تَعالَى أهْدَى إلَىَّ و إلَى امَّتِى هَدِيَّة لَم يُهدِهَا إلَى أحَدٍ مِنَ الامَمِ كَرامَة مِنَ اللهِ لَنا. قالُوا: و ما ذاكَ يا رَسولَ اللهِ؟ قالَ: الإفطارُ فى السَّفَرِ و التَّقصِيرُ فى الصّلاة، فَمَنْ لَم يَفعَلْ‏
__________________________________________________
 [1] التفسير الصافى، ج 1، ص 222: [در «كافى» امام صادق از رسول خدا نقل مى‏كنند كه فرمودند: خداى متعال منّت نهاده است بر بيماران و مسافرين امّت من و تكليف روزه را از بيماران و نماز تمام و روزه را از مسافرين برداشته است. آيا يكى از شما روا مى‏دارد كه به فردى صدقه و بخششى نموده و آن شخص آن بخشش را به شما بازگرداند؟ مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 63
ذلِكَ فَقَد رَدَّ عَلَى اللهِ عَزّوجَلَّ هَدِيَّتَهُ. [1]
                        بيان علّت وجوب افطار براى اصحاب مرض و سفر

پس از آن خداوند علّت اين وجوب افطار را براى اصحاب مرض و سفر بيان مى‏كند كه: خدا هميشه مى‏خواهد شما را در سعه و راحتى بگذارد نه در مشقّت و تعسّر اندازد. و از طرفى براى آنكه اين فائده مهم بطور كلّى از دست نرود قضا را واجب گردانيده كه آن ايّام افطار شده را بواسطه قضا تكميل كنيد، و بر اين نعمت بزرگ كه ايجاب روزه در ماه رمضان، و تخفيف آن نسبت به اصحاب حَرَج، و برداشتن روزه از مريض و مسافر، خدا را تكبير بگوئيد و بر اين هدايت عظيم نام او را به بلندى و عظمت ياد كنيد شايد كه شما از سپاسگزاران بوده باشيد.
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَة الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِى الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون [2]
در صدر اسلام قبل از نزول اين آيه مباركه، هنگام شب اگر كسى مى‏خوابيد ديگر حقّ غذا خوردن نداشت، و بعد از نوم بايد نيّت صوم داشته باشد تا ليله آتيه؛ و از طرف ديگر جماع با زنان در شبها مانند روزها حرام بود و مسلمين حقّ‏
__________________________________________________
 [1] همان مصدر: [در خصال از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم روايت مى‏كند كه فرمودند: خداى متعال به امت من هديه‏اى داده است كه به هيچ يك از امّت‏هاى گذشته نداده و بدين واسطه امت مرا مورد كرامت خود قرار داده است. عرض كردند: آن هديه چه چيز است؟ فرمود: افطار در سفر و نماز را قصر خواندن پس كسى كه از اين دستور سر باز زند هديه الهى را ردّ نموده است. مترجم‏]
 [2] سوره البقرة (2) آيه 187.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 64
آميزش نداشتند. بنا به روايت [1] على بن ابراهيم عن أبيه مرفوعاً إلى أبى‏عبدالله عليه السّلام: يكى از اصحاب رسول خدا كه او را مُطعِم بن جُبَير [2] مى‏گفتند (برادر عبدالله بن جُبير كه پيغمبر او را در دهانه شِعب كوه احد قرار داد با پنجاه تن، و اصحاب او تمرّد كرده و رو به جنگ نهادند و عبدالله با دوازده تن باقيماند و همه كشته شدند) و پير مردى نحيف شده بود و با پيغمبر در غزوه خندق مشغول حفر خندق بود، چون روزه دار بود و به منزل آمد عيالش قدرى غذا دير آورد و او را خواب ربود، قبل از آنكه افطار كند چون بيدار شد به اهلش گفت حرامست بر من ديگر چيزى بخورم در اين شب، چون صبح شد و براى حفر خندق حاضر شد بيهوش افتاد، حضرت رسول او را ديدند و بر حال او رقّت كردند؛ و از طرفى ديگر بعضى از جوانان مخفيانه در شب نكاح كرده و مخفى مى‏داشتند. و بعضى گفته‏اند كه اين جوان كه بعضى او را قِيس بن صِرْمَه گويند نكاح نكرده بود لكن پيش پيغمبر آمد و گفت: تمام روز را در نخلستان كار كردم تا شب فرا رسيد، روى به منزل نهادم و نزد عيالم رفتم تا غذا بياورد قدرى كندى نمود خواب مرا درگرفت، چون مرا بيدار كردند ديگر خوردن بر من حرام بود؛ و آن روز كه روزه را به پايان رسانيدم مشقّت و تعبى هر چه تمامتر مرا از پاى درآورده بود. پس عمر گفت: يا رسول الله! من از شما معذرت مى‏طلبم از مثل كارى كه اين جوان كرد، من نيز بعد از آنكه نماز عشاء بجاى آوردم پيش عيال خود رفتم و با او درآويختم و آميزش كردم؛ و مردانى نيز به مثل اعتراف او اعتراف كردند، در اين هنگام اين آيه مباركه نازل شد كه:
__________________________________________________
 [1]- تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 21.
 [2]- قال فى الصافى، ج 1، ص 225: و فى الكافى و الفقيه و العياشى عن الصّادق عليه السّلام أنها نزلت فى خَوّات بن جبير الانصارى.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 65
 «اى مردم! در شبى كه فرداى آنرا روزه داريد حلال شد براى شما جماع با زنان؛ ايشان حكم لباس شما را دارند و ساتر عورات شما هستند، و شما نيز حكم لباس آنان را داريد و ساتر عورات آنان هستيد؛ خدا مى‏داند كه شما در اين آميزش با زنان در شبهاى روزه با نفسهاى خود خيانت ورزيديد، ولى از تقصير شما گذشت و شما را عفو كرد؛ از اين به بعد در شبها با آنها آميزش كنيد و از آنچه خدا براى شما مقدّر كرده از تمتّعات حلال يا اولاد بهره‏بردارى نموده، و دنبال كنيد و بخوريد و بياشاميد در شب تا وقتى كه خيط و ريسمان سفيد صبح از خيط و ريسمان شب جدا گردد و سفيده صبح عرض افق را فراگيرد، چون سپيده صبح صادق به عرض افق دميد و اين سپيدى از سياهى شب مشخّص و مبيّن گرديد ديگر روزه بداريد تا هنگام شب
در «مجمع البيان» آورده كه روايت شده:
                        متوجّه نشدن عدىّ بن حاتم معنى خيط أبيض و أسود را در آيه‏

أنَّ عَدِىَّ بنَ حاتَمَ قالَ لِلنّبىِّ: إنِّى وَضَعتُ خَيطَينِ مِن شَعرٍ أبْيَضَ و أسْوَدَ فَكُنتُ أنظُرُ فِيهِما فَلا يَتَبَيَّنُ لِى. فَضَحِكَ رَسولُ اللهِ حَتّى بَدَتْ [رُؤيَت‏] نِواجِذُهُ؛ ثُمّ قالَ: يا بنَ حاتَمَ! إنَّما ذلكَ بَياضٌ النَّهارِ و سَوادُ اللّيلِ، فَابتِداءُ الصّومِ مِن هَذا الوَقتِ. [1]
 «و با زنان در مساجد كه معتكفيد مباشرت نكنيد؛ اين حدود خداست كه چيزهايى را حلال نموده و براى اوقات خود حدودى قرار داده خود را به اين حدود نزديك مكنيد! خداوند آيات خود را براى مردم بيان مى‏كند و روشن مى‏گرداند، شايد ايشان به مرحله تقوى قدمى گذارند و از متّقين گردند
__________________________________________________
 [1] تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 23: [عدىّ بن حاتم به پيامبر عرض كرد: من هنگام فجر دو ريسمان از پشم سفيد و سياه در كنار هم قرار دادم و همينطور به آنها نگاه مى‏كردم و هر چه وقت گذشت رنگ آن دو را تشخيص ندادم. در اين هنگام آنچنان رسول خدا را خنده گرفت كه دندانهاى نيش آن حضرت ظاهر شد و فرمود: اى فرزند حاتم مقصود آيه سفيدى روز و سياهى شب است. ابتداى روزه از اين وقت است. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 66
همانطور كه ملاحظه مى‏شود خداوند تتمّه آيات روزه را نيز براى حصول ملكه تقوى ختم مى‏فرمايد، و همانطور كه سابقاً ذكر شد با تقوى تمام گره‏ها گشوده مى‏شود؛ لذا در قرآن مجيد است: وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة وَ إِنَّها لَكَبيرَة إِلَّا عَلَى الْخاشِعين [4] الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون [5] و همچنين در آيه [153 از همين سوره مى‏فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين 6
لذا دأب اصحاب و ائمّه بر اين بوده است كه براى رفع مهمّات و قضاء حوائج به نماز و روزه كه مطابق روايات، همان صبر و صلاة است متوسّل مى‏شدند. در كتب اخبار ابوابى براى قضاء حوائج كه مترتّب بر روزه‏ها و نمازهاى مستحبى است باز نموده‏اند.
در تفسير «مجمع البيان» [1] آورده است كه خاصّ و عام روايت نموده‏اند كه سوره «هل أتى» از قوله تعالى: إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُون [2] إلى قوله تعالى: وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورا [3] درباره على و فاطمه و حسن و حسين و كنيز آنها كه نامش‏
__________________________________________________
 [4] سوره البقرة (2) آيه 45: [و از صبر (روزه) و نماز يارى بجوئيد، و اين كار بسى گران است مگر بر كسانى كه دلشان براى خدا خاشع باشد.]
5- سوره البقرة (2) آيه 46: [آن كسانى كه مى‏دانند كه در پيشگاه حضرت پروردگار حاضر خواهند شد و به درگاه عزّتش رجوع خواهند كرد.]
6- سوره البقرة (2) آيه‏]: 153 اى اهل ايمان (در پيشرفت كار خود) صبر و مقاومت پيشه كنيد و به ذكر خدا و نماز توسّل جوئيد كه خدا ياور صابران است.]
 [1]- تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 209.
 [2]- سوره الإنسان (76) صدر آيه 5.
 [3]- سوره الإنسان (76) ذيل آيه 22.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 67
فضّه بود نازل شده است. و مجمل قصّه آنكه: حسنين عليهما السّلام مريض شدند، جدّشان رسول اكرم و وجوه عرب به عيادت آمدند و گفتند به أميرالمؤمنين: يا أبَا الحَسَنِ! لَو نَذَرتَ عَلَى وَلَدَيك. حضرت نذر فرمود كه اگر خدا شفا دهد آنان را سه روز روزه بگيرد، و همچنين فاطمه نذر كرد، و همچنين فضّه نذر كرد و آنها خوب شدند و شفا يافتند درحاليكه از خوراك در نزد آنان هيچ نبود. حضرت امير سه من جو از يهودى قرض كرد- و در روايت ديگر تا آنكه براى او پشم ببافد- جو را نزد فاطمه آورد، يك منِ آن را آسيا كرد و نان پخت، و هنگامى كه نماز مغرب را بجاى آوردند نان را در پيش آنان گذارد كه ناگهان مسكينى درب خانه آواز برآورد:
السّلامُ عَلَيكُم يا أهلَ بَيتِ مُحَمَّدٍ! أنا مِسكِينٌ مِن مَساكينِ المُسلِمينَ أطْعِمُونِى مِمّا تَأكُلُونَ أطعَمَكُمُ اللهُ عَلَى مَوَائِدِ الجَنَّة. [1]
                        نزول آياتى از سوره «هل أتى» در شأن حضرت أميرالمؤمنين و اهل بيت گراميش عليهم السّلام‏

علىّ سهميه خود را داد، و فاطمه داد و فضّه نيز داد، چيزى نخوردند مگر آب؛ و در بعضى از روايات حسنين نيز چيزى نخوردند و دادند. چون روز دوّم شد فاطمه يك من از جو برداشت، آرد و خمير نموده نان پخت و شبانگاه نزد علىّ گذارد.
فَإذًا يَتيمٌ بِالبابِ يَستَطعِمُ و يَقولُ: السّلامُ عَلَيكُم يا أهلَ بَيتِ مُحَمَّدٍ! أنا يَتيمٌ مِن يَتامَى المُسلِمِينَ أطعِمُونِى أطعَمَكُمُ اللهُ عَلَى مَوائِدِ الجَنَّة. [2]
__________________________________________________
 [1] كيفيت نداى مسكين و يتيم و اسير از بحار الأنوار، ج 35، ص 237، گرفته شده است: [سلام بر شما اى اهل بيت محمّد، من مسكينى از مساكين مسلمين هستم. از آنچه مى‏خوريد مرا نيز اطعام كنيد. خدا شما را از غذاهاى بهشت اطعام كند. مترجم‏]
 [2] [در اين هنگام يتيمى مقابل درب منزل آمده و طلب طعام نمود در حالى كه مى‏گفت:
سلام بر شما اى اهل بيت محمّد، من يتيمى از ايتام مسلمين هستم. مرا اطعام كنيد. خدا شما را از غذاهاى بهشت اطعام كند. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 68
همگى نانهاى خود را بدان يتيم سپردند، فلَم يَذوقُوا إلَّا المَاء. [1] چون روز سوّم فرا رسيد بقيّه را حضرت فاطمه عليها السّلام آرد نموده نان پخت، هنگام شب اسيرى به پشت در آمد و فرياد برداشت:
أنا أسِيرٌ مِن اسَرَاءِ المُشرِكينَ، السّلامُ عَلَيكُم يَا أهلَ بَيتِ مُحَمَّدٍ! تَأسِرُونَنا و تَشُدُّونَنا و لا تُطعِمُونَنا. [3]
همگى سهام خود را از قرصهاى جو دادند و چيزى جز آب نچشيدند.
چون روز چهارم رسيد و نذرهاى خود را ادا كرده بود، حضرت أميرالمؤمنين به خدمت رسول اكرم آمد و با خود حسن و حسين را بردند؛ و در آن دو نور ديده اثر ضعف بود، پس پيغمبر گريه كرد و جبرائيل سوره هل أتى نازل فرمود درباره آنها. [2]
عجبى نيست از نزول اين سوره درباره اهل بيت از أميرالمؤمنين و فاطمه و حسنين؛ عجب از نزول اوست درباره فضّه خادمه، زيرا اين سوره درباره جميع آنان نازل شده است. آرى كسى كه در اثر تقوى و تبعيّت از اعمال آنان بدنبال آن بزرگواران حركت كند چگونه جزء آنان نگردد؛ خداوند در قرآن مجيد سگ اصحاب كهف را جزء آنان شمرده، در جائى كه فرمايد: سَيَقُولُونَ ثَلاثَة رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَة سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَة وَ ثامِنُهُمْ‏
__________________________________________________
 [3] [من اسيرى از اسراء مشركين هستم. سلام بر شما اى اهل بيت محمّد. شما ما را اسير مى‏كنيد و ما را در بند مى‏كنيد و غذا نمى‏دهيد؟ مترجم‏]
 [1]- [و چيزى غير از آب تناول ننمودند. مترجم‏]
 [2]- تفسير الميزان، ج 20 ص 132؛ تفسير فرات كوفى، ص 521؛ تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 1] 47] و 474.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 69
كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّى أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَليلٌ فَلا تُمارِ فيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فيهِمْ مِنْهُمْ أَحَدا [1] چگونه فضّه جزء آن خاندان نگردد، همچنان كه سلمان فارسى جزء آنان شد.
بنا به روايت شيخ حافظ رجب بُرسى فضّه دختر پادشاه هند بود، و در نزد او ذخيره‏اى از اكسير بود؛ چون به خانه زهراء آمد آنجا را خالى از متاع دنيوى يافت و غير از يك شمشير و درع و يك آسيا چيزى نبود. فضّه قدرى مس برداشته و او را نرم كرد و از آن اكسير به او زد و به صورت شمش طلائى درآورد، چون أميرالمؤمنين به خانه آمد آن شمش را نزد حضرت گذارد؛ حضرت فرمودند:
أحسَنتِ يا فِضَّة! لَكِن لَو أذَبْتِ الجَسَدَ لَكانَ الصَّبغُ أعلَى و القِيمَة أغلَى. فَقالَتْ: يا سَيِّدِى! تَعرِفُ هَذا العِلمَ؟ قالَ: نَعَم! و هَذا الطِّفلُ يَعرِفُهُ، و أشارَ إلَى الحُسَينِ [عَلَيهِ السَّلامُ‏]، فَجاءَ و قالَ كَما قالَ أمِيرُالمُؤمِنِينَ [عَلَيهِ السَّلامُ‏]. فَقالَ أمِيرُالمُؤمِنِينَ [عَلَيهِ السَّلامُ‏]: نَحنُ نَعرِفُ أعظَمَ مِن هَذا؛ ثُمَّ أومَأ بِيَدِهِ فَإذا عُنُقٌ مِن ذَهَبٍ و كُنُوزِ الأرضِ سائِرَة. ثُمَّ قالَ: ضَعِيها مَعَ أخَواتِها! فَوَضَعَتها فَسارَتْ. [2]
__________________________________________________
 [1] سوره الكهف (18) آيه 22: [مى‏گويند كه: تعداد آنها سه نفر بوده است و چهارمى آنان سگ آنهاست؛ و مى‏گويند كه: تعداد آنان پنج نفر بوده است و ششمى آنان سگ آنهاست؛ اينها همه گفتارى است رجماً بالغيب و بدون دليل؛ و مى‏گويند كه: تعداد آنان هفت نفر بوده است و هشتمين آنها سگ آنها است. (اى پيغمبر!) بگو: پروردگار من به تعداد آنها داناتر است.]
 [2] بحار الأنوار، ج 9 ص 575 طبع رحلى؛ و ج 1] 4] ص 3] 27] طبع حروفى: [آفرين اى فضّه ولى اگر چنانچه اين مِسّ را اوّل ذوب مى‏كردى سپس اكسير بر او مى‏زدى قطعاً طلاى خالص‏تر و قيمتى افزون‏تر بدست مى‏آوردى. فضّه عرض كرد: اى آقاى من آيا شما هم از اين علم اطّلاعى داريد؟
حضرت فرمود: بلى و حتّى اين طفل خردسال (درحاليكه اشاره مى‏كردند به امام حسين عليه السّلام) نيز مطّلع است. در اين وقت امام حسين آمد و همان مطلب پدر را تكرار نمود.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 70
فضّه طبق روايت مجلسى [1] بيست سال به غير از قرآن تكلّم ننمود، فضّه از كسانى است كه فاطمه وصيّت فرمودكه درجنازه‏اش حضوريابدو در تجهيز او كمك كند.
                        روضه حضرت زهراء سلام الله عليها

قالَ أمِيرُالمُؤمِنِينَ [عَلَيه السَّلامُ‏]: ... أخَذَتْ عَلَىَّ فاطمة عليها السلام عَهدَ اللهِ و رَسولِهِ أنَّها إذا تَوَفَّتْ لا اعلِمُ أحَدًا إلّا امَّ سَلَمَة زَوجَ رَسولِ اللهِ [صَلَّى اللهُ عَلَيهِ و آلِه و سَلَّمَ‏] و امَّ أيمَنَ و فِضَّة، و مِنَ الرِّجالِ ابْنَيها و عَبدَاللهِ بنَ عَبَّاسٍ و سَلمانَ الفارِسِىَّ و عَمّارَ بنَ ياسِرٍ و المِقدادَ و أباذَرٍّ و حُذَيفَة. [2]
لذا چون أميرالمؤمنين فاطمه را غسل مى‏داد، فضّه كمك مى‏كرد.
قالَ أميرُالمؤمنين عَليهِ السّلام: فَلَمّا هَمَمتُ أن أعقِدَ الرِّداءَ نادَيتُ: يا امَّ كُلثُومٍ، يا زَينَبُ، يا سُكَينَة، يا فِضَّة، يا حَسَنُ، يا حُسَينُ! هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِن امِّكُم فَهَذا الفِراقُ و اللِّقاءُ فى الجَنَّة!
فَأقبَلَ الحَسَنُ و الحُسَينُ عليهما السلام و هُما يُنادِيانِ: وا حَسرَتاه! لا تَنطَفِئُ أبَدًا مِن فَقدِ جَدِّنا مُحَمَّدٍ المُصطَفَى و امِّنا فاطِمَة الزَّهراءِ؛ يا امَّ الحَسَنِ، يا امَّ الحُسَينِ!
__________________________________________________
 [2] همان مصدر، ج 10، ص 59 طبع رحلى؛ و ج 43، ص 208 طبع حروفى: [أميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: فاطمه از من تعهّد گرفت (مرا در قبال خدا و رسولش ملزم نمود) بر اينكه اگر از دنيا برود كسى را مطّلع نگردانم مگر ام سلمه همسر رسول خدا و امّ ايمن و فضّه را و از مردان دو فرزندش و عبدالله بن عباس و سلمان فارسى و عمار بن ياسر و مقداد و اباذر وحذيفه را. مترجم‏]
 [1]- همان مصدر، ج 10 ص 26 طبع رحلى؛ و ج 43، ص 87 طبع حروفى.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 71
إذا لَقِيتِ جَدَّنا مُحَمَّدًا المُصطَفَى فَأقرِئِيهِ مِنّا السَّلامَ و قُولِى لَهُ إنّا قَد بَقِينا بَعدَكَ يَتِيمَينِ فِى دارِ الدُّنيا.
فَقالَ أمِيرُالمُؤمِنِينَ عليه السّلام: إنِّى اشهِدُ اللهَ أنَّها قَد حَنَّتْ و أنَّتْ و مَدَّتْ يَدَيها و ضَمَّتهُما إلَى صَدرِها مَلِيًّا و إذًا بِهاتِفٍ مِنَ السَّماءِ يُنادِى: يا أبا الحَسَنِ! ارفَعهُما عَنها، فَلَقَد أبكَيا [وَ اللهِ‏] مَلائِكَة السَّماواتِ، فَقَدِ اشتاقَ الحَبِيبُ إلَى المَحبُوبِ؛ الحديث. [1]
__________________________________________________
 [1] بحار الأنوار، ج 10، ص 59 طبع رحلى؛ و ج 43، ص 179 طبع حروفى: [پس حسن و حسين عليهما السّلام رو به مادر آوردند و گفتند: واحسرتاه حسرتى كه هيچگاه بواسطه از دست دادن جدّمان محمّد مصطفى و مادرمان فاطمه زهراء از بين نخواهد رفت. اى مادر حسن، اى مادر حسين اگر جدّ ما محمّد مصطفى را زيارت كردى سلام ما را به او برسان و به او بگو كه ما بعد از تو در اين دنيا يتيم گشتيم.
أميرالمؤمنين عليه السّلام مى‏فرمايد: خدا را شاهد مى‏گيرم در اين هنگام فاطمه ناله‏اى كرد و آهى از دل برآورد و دستان خود را باز نمود و آن دو را در آغوش خود جاى داد.
در اين حال ندائى از آسمان بگوش رسيد كه مى‏گفت: اى ابوالحسن! اين دو را از آغوش مادر بردار، كه بخدا قسم اين دو فرزند ملائكه آسمان را بگريه انداختند، حبيب مشتاق ملاقات و ديدار محبوب شده است. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 75
                        مجلس چهارم: جهت نيل به علت غايى روزه رعايت خفت امر ضرورى است‏

                        بسم الله الرّحمن الرّحيم‏

                        و الصّلاة على محمّد و آله الطّاهرين‏

                        و لعنة الله على أعدائهم أجمعين من الآن إلى قيام يوم الدّين‏

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون [1]
                        آيه شريفه علّت غائى روزه را وصول به ملكه تقوى دانسته است‏

آنچه از اخبار أئمه عليهم السّلام استفاده مى‏شود آنست كه: روزه‏دار از غيبت و ايذاء خادم، و شتم و سبّ و استماع غيبت، و از توجّه به غير خدا و نظاير آنها از صفات زشت بايد خوددارى كند. و معلومست كه در آيه مباركه فوق كه علّت غائى روزه را وصول به مرحله تقوى دانسته است، بدون مراعات اين امور حاصل نگردد. و لذا علماء علم اخلاق، مانند حجّة الاسلام غزالى [2] و مرحوم مولى محسن فيض كاشانى و غيرهما روزه را به سه قسم تقسيم نموده‏اند: روزه‏
__________________________________________________
 [1] سوره البقرة (2) آيه 183: [اى اهل ايمان، بر شما هم روزه واجب گرديد چنان كه امم گذشته را فرض شده بود، و اين دستور براى آن است كه پاك و پرهيزكار شويد.]
 [2] غزالى در إحياء العلوم و كاشانى در المحجّة البيضاء.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 76
عام، و روزه خاصّ، و روزه خاصّ الخاصّ. و ما به توفيق خداوند متعال با شرح و بسط بيشترى با استفاده و استشهاد از اخبار اهل بيت عصمت سلام الله عليهم أجمعين مطالب آنان را بيان مى‏كنيم.
اوّل: روزه عامّ، و آن عبارت است از كفّ بطن و فرج از قضاء شهوات، و تفصيل آن در كتب فقهيّه مذكور است.
دوّم: روزه خاصّ، و آن عبارت است از كفّ سمع و بصر و لسان و دست و پا و ساير جوارح از گناهان و هر چه مورد رضاى خداوند متعال نيست. روزه‏دار بايد چشم و گوش و زبان خود را نگاه دارد از مكروهات؛ چون طبق روايتى كه از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه الصَّومُ جُنَّة، [1] بايد روزه يك سِپَرى باشد از جميع گناهان، و طبق آيه مباركه بايد روح و حقيقت روزه او را به مقام تقوى رهبرى كند؛ و براى حصول آن بايد هفت امر را مراعات كرد:
                        هفت أمر كه براى حصول ملكه تقوى بايد رعايت شود

اوّل: چشم پوشيدن و نگهدارى آن از رها شدن آن بسوى هر چه مذموم و مكروه است. چون چشم كه بيفتد به امر مذمومى، بدنبال او دل حركت مى‏كند و در آن افق گناه مى‏ايستد؛ پس براى نگاهدارى دل بايد چشم را از محرّمات نگهدارى نمود. حضرت رسول الله فرمودند:
النَّظِرَة سَهمٌ مَسمُومٌ مِن سِهامِ إبلِيسَ، فَمَن تَرَكَها خَوفًا مِنَ اللهِ أعطاهُ إيمانًا يَجِدُ حَلاوَتَهُ فِى قَلبِه. [2]
__________________________________________________
 [2] بحار الأنوار، ج 101، ص 38؛ مستدرك الوسائل، ج 14، ص 268 با اندكى اختلاف: [نگاه كردن تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان، پس كسى كه آنرا ترك گويد بجهت ترس از
خدا، پروردگار ايمانى به او عطاء مى‏نمايد كه شيرينى و لذّتش را در قلب خود احساس مى‏كند. مترجم.]
 [1]- الكافى، ج 4، ص 62.
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 77
شايد معنى شعر مرحوم بابا طاهر (ره) كه مى‏فرمايد:
         ز دست ديده و دل هر دو فرياد             كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
             بسازم خنجرى نيشش ز فولاد             زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

اين باشد كه با كفّ نفس و دندان به روى جگر گذاردن، راه شهوات و لذائذ محرّمه را بر خود مى‏بندم تا مرغ دل من به دنبال دانه از راه شبكه و دام ديده در تله گناه نيفتد و گرفتار نشود.
دوّم: نگاهداشتن زبان از هر چه گفتنش شايسته نيست؛ مانند دروغ، غيبت، نمّامى، فحش، سبّ، جفا و تعدّى در گفتار، خودنمائى، مجادله و بطور كلّى هرزه‏گوئى يا سخنان بيهوده و لغو گفتن و ياوه‏سرائى نمودن.
در «ثواب الأعمال» مرحوم صدوق (ره) با إسناد خود روايت كرده است از رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم:
إنّه قالَ: ... مَنِ اغْتابَ مُسلِمًا بَطَلَ صَومُهُ و نُقِضَ وُضُوؤُهُ، فَإن ماتَ و هُوَ كَذلِكَ ماتَ و هُوَ مُستَحِلٌّ لِما حَرَّمَ اللهُ. [1]
گردش زبان، دل را به گردش در مى‏آورد؛ اگر زبان به ذكر خدا مترنّم گردد، دل نيز در حرم خدا حركت مى‏كند، و اگر زبان به گناه حركت كند، دل نيز در اين مرتع شيطان جولان مى‏كند. يك علّت مهم آشوب دلها همانا تكثير در كلامها است؛ به روايت عامّه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:
لَولا تَمرِيجٌ فى قُلوبِكُم و تَكْثيرٌ فى كَلامِكُم لَرَأيتُم ما أرَى و لَسَمِعتُم ما أسمَعُ. [2]
__________________________________________________
 [1] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 284: [كسى كه غيبت مسلمانى را بكند روزه‏اش باطل خواهد شد و طهارتش زايل مى‏شود. پس اگر در اين حال از دنيا برود در حالى مى‏ميرد كه محرّمات الهى را حلال شمرده است. مترجم‏]
 [2] تفسير الميزان، ج 5، ص 270: فيما رواه الجمهور عن النّبىّ صلّى الله عليه و آله و سلّم قال: لَولا تَمرِيجٌ فى قُلوبِكُم و تَكْثيرٌ فى كَلامِكُم لَرَأيْتُم ما أرَى و لَسَمِعتُم ما أسمَعُ: [اگر نبود تشويش و اضطراب در قلوب و زياده سخن گفتن شما، قطعاً مى‏ديديد آنچه را من مى‏بينم و
مى‏شنيديد آنچه را من مى‏شنوم. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 78
و چون دل در هيجان و آشوب درآمد، مانند آب موّاجى عكس خورشيد و ماه در او منعكس نخواهد شد؛ به خلاف آنكه آرام گيرد و به ذكر خدا مطمئن گردد، در آنوقت جمال الهى در او تابيده متّصف به صفات الهى خواهد شد. حضرت صادق عليه السّلام فرمودند:
إذا صُمتَ فَلْيَصُمْ سَمعُكَ و بَصَرُكَ و شَعرُكَ و جِلدُكَ، و عَدَّدَ أشيَاءَ غَيرَ هَذَا؛ و قالَ لا يَكُونُ يَومُ صَومِكَ كَيَومِ فِطرِكَ. [1]
و در روايت ديگر حضرت باقر عليه السّلام فرمودند:
قالَ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم لِجابِرِ بنِ عَبدِاللهِ: يا جابِرُ! هَذا شَهرُ رَمَضانَ؛ مَن صامَ نَهارَهُ و قامَ وِردًا مِن لَيلِهِ و عَفَّ بَطنُهُ و فَرجُهُ و كَفَّ لِسانَهُ خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَخُروجِهِ مِنَ الشَّهرِ. فَقالَ جابِرٌ: يا رَسولَ اللهِ! ما أحسَنَ هَذَا الحَدِيثَ! فَقالَ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم: يا جابِرُ! و ما أشَدَّ هَذِهِ الشُّرُوطَ! [2]
__________________________________________________
 [1] الكافى، ج 4، ص 87: [هرگاه اراده نمودى كه روزه بگيرى بايد گوش و چشم و مو و پوست بدنت نيز روزه‏دار باشند (و سپس حضرت چيزهاى ديگرى را نيز اضافه نمودند، و فرمودند: اينطور نباشد كه فرقى بين روزه و افطار تو احساس نشود. مترجم‏]
 [2] همان مصدر: [پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم به جابر بن عبدالله انصارى فرمودند: اى جابر اين ماه، ماه رمضان است. كسى كه در روز اين ماه روزه بدارد و پاسى از شب را به ذكر پروردگار و عبادت و قرائت قرآن بگذراند، و شكم خود را از غذاى حرام باز دارد و اميال جنسى را در موارد حرام بكار نگيرد و زبانش را در خلاف رضاى پروردگار بگردش نياورد، از گناهان گذشته بيرون مى‏آيد همچنان كه از ماه رمضان خارج خواهد شد.
جابر عرض كرد اى رسول خدا! عجب خبر بشارت دهنده‏اى به ما فرموديد، حضرت فرمودند: بلى وليكن رعايت اين شروط بسيار مهم و سخت است. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 79
حضرت صادق عليه السّلام فرمودند:
إنَّ الصِّيامَ لَيسَ مِنَ الطَّعامِ و الشَّرابِ وَحدَهُ؛ ثُمَّ قالَ: قالَتْ مَريَمُ: إنِّى نَذَرتُ لِلرَّحمنِ صَومًا، أى صَومًا صَمتًا (وَ فِى نُسخَة اخرَى أى صَمتًا)؛ فَإذا صُمتُم فَاحفَظُوا ألسِنَتَكُم و غُضُّوا أبصارَكُم و لا تَنازَعُوا و لا تَحاسَدوا. قالَ: و سَمِعَ رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم امرَأة تَسُبُّ جارِيَة لَها و هى صائِمَة، فَدَعا رَسولُ اللهِ صلّى الله عليه و آله و سلّم بِطَعامٍ فَقالَ لَها: كُلِى! فَقالَتْ: إنِّى صائِمَة؛ فَقالَ: كَيفَ تَكُونِينَ صائِمَة و قَد سَبَبتِ جارِيَتَكِ؟! إنَّ الصَّومَ لَيسَ مِنَ الطَّعامِ و الشَّرابِ. قالَ: و قالَ أبُوعَبدِاللهِ عليه السّلام: إذا صُمتَ فَلْيَصُمْ سَمعُكَ و بَصَرُكَ مِنَ الحَرامِ و القَبِيحِ، و دَعِ المِرَاءَ و أذَى الخادِمِ، و لْيَكُنْ عَلَيكَ وَقارُ الصِّيامِ، و لا تَجعَلْ يَومَ صَومِكَ كَيَومِ فِطرِكَ. [1]
__________________________________________________
 [1] همان مصدر: [امام صادق عليه السّلام فرمودند: امساكِ در روزه منحصر به مأكولات و نوشيدنيها نيست. سپس حضرت فرمودند: حضرت مريم در خطاب به مردم فرمود: من نذر نموده‏ام براى خدا روزه بدارم، يعنى روزه سكوت، (و در نسخه‏اى ديگر كلمه روزه حذف شده است) پس هرگاه روزه گرفتيد زبان خود را محفوظ بداريد و چشمان خود را از نگاه به نامحرم و آنچه خلاف رضاى خداست بپوشانيد و با هم نزاع نكنيد و به يكديگر حسد نورزيد. سپس حضرت فرمود: روزى رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم شنيدند، زنى در حال روزه به كنيز خود دشنام مى‏دهد، حضرت غذائى را حاضر كردند و به آن زن فرمودند: از اين غذا تناول كن. آن زن عرض كرد: من روزه دارم اى رسول خدا، حضرت فرمود: چگونه روزه دارى درحاليكه كنيز خود را دشنام مى‏دهى، روزه فقط امساك از خوردنيها و نوشيدنيها نيست.
ونيز امام صادق عليه السّلام فرمودند: وقتى روزه داشتى گوش و چشم خود را از عمل حرام و زشت دور نگه‏دار و از جرّ و بحث كردن با مردم و اذيّت خادم خود بپرهيز، و حالت تو در روزه بايد توأم با وقار و متانت بوده باشد و دو روزِ امساك و افطار تو يكسان نباشد. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 80
سوّم: نگاهداشتن گوش است از هر چه شنيدن آن براى انسان حرام و مكروه شمرده شده، بلكه شنيدن چيزهاى مباحى كه بر انسان نفعى ندارد. حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام در «نهج البلاغة» به همّام درباره صفات متّقين مى‏فرمايد:
ووَقَفُوا أسْماعَهُمْ عَلَى العِلمِ النّافِعِ لَهُمْ. [1]
هر چه گفتنش حرام باشد شنيدنش حرامست. بنابراين شنيدن غيبت و نمّامى و نظاير آنها حرام، و روزه‏دار بايد از آن امساك كند. لذا خداوند بين مستمع دروغ و آكل سُحت را مساوى قرار داده مى‏فرمايد: سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْت [2] و پيغمبر صلّى الله عليه و آله فرمودند:
المُغْتابُ و المُستَمِعُ شَرِيكانِ فى الإثْمِ. [3]
چون ملاك حرمت غيبت كردن و غيبت شنيدن واحد است، و آن اطّلاع بر قبايح خلق خدا و تيرگى دل بدگوئى كننده و شنونده [است‏]؛ و چون دل بواسطه شنيدن سخن محرّم از خدا غافل مى‏شود و به معنى آن سخن قرار گرفته در افق معناى قبيح مى‏رود، لذا براى نگهدارى دل كفّ سمع عما لا يرضى الله به لازم است.
چهارم: نگاهداشتن بقيّه اعضاء بدن از گناه؛ مانند دست و پا و پوست بدن‏
__________________________________________________
 [1] نهج البلاغة، محمّد عبده، ج 2، ص 161: [و اين جماعت گوش‏هاى خود را فقط در خدمت علومى كه نافع است بكار گرفته‏اند (به هر سخن بيهوده و لَغْوى گوش فرا نمى‏دهند). مترجم‏]
 [2] سوره المائدة (5) آيه 42: [آنها جاسوسان دروغ‏زن و خورندگان مال حرامند.]
 [3] كشف الخفاء، ج 2، ص 215: [كسى كه غيبت كند و آنكه اين غيبت را بشنود هر دو در گناه يكسان هستند. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 81
و موى بدن. چون فعلى كه معصيت و گناه بود، نه از جهت آن عنوان فعل است بدون ملاحظه علّتى، بلكه حقيقت معصيت و ارتكاب گناه به علّت معنائى است كه در آن مستور است، و آن يعنى دل را سياه و از عالم نور به ظلمت و از خلوص به نفاق و از طهارت به قذارت و از حيات به موت و از توحيد به تفرقه و شرك مى‏كشاند؛ و معلوم است كه علّت تشريع صيام كه همان وصول به تقوى و پيدايش آثار طهارت است با گناه صورت نبندد، و به هر مقدار كه شخص روزه‏دار گناه كند به همان مقدار اثر روزه‏اش ضعيف، و به هر مقدار خود را از گناه دور كند اثر روزه در او قوى خواهد بود. بنابراين بايد تمام اعضاء و جوارح را از كردار ناپسنديده بازداشت، و راه جولان آنها در هواى نفس كه مرتع شيطان است را مسدود ساخت تا ملكه قدسيّه دل بتواند آزادانه توجّه به حرم قدس كند و در كاخ طهارت و منزل تقوى برود.
چشم و گوش و زبان و دست و پا و فرج آلاتى هستند كه پروردگار عظيم به بشر عنايت كرده است تا بدانها به عالم خارج مربوط شوند، و آيات الهى را ملاحظه كنند و با آنها تماس گيرند؛ در اين صورت جان آنها زندگى بهتر و روان آنها نشاط و قدرت عظيمى پيدا خواهد نمود. و اين تنها در صورتيست كه با موجودات خارجى با چشم پاك نظر كنند و آنها را آيت الهى دانند، و اين آلات را در راه وصول به ملكه تقوى مصرف نمايند. و امّا اگر بنا شود اين آلات را وسيله وارد نمودن شيطان به نفس طاهره قرار دهند، همانا در استعمال آنها خيانت نموده‏اند و اين سرمايه‏هاى بزرگ را در راه نابودى حقيقت انسانيّت خود بكار بسته‏اند، و با غفلت از اصل مقصود با اين آلات به خارج متصّل شده و خارج را نه بنظر آيتيّت بلكه بنظر استقلال خواسته‏اند استخدام كنند. معلوم است كه در اين حال كاملًا عكس مقصود حاصل خواهد شد و با هر يك از اين آلات راه خاصّى براى جولان نفس در ملتذّات بهيميّه باز نموده، عساكر و جنود شيطان از تمام اين‏
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 82
راه‏ها به او هجوم كنند و دل را محلّ تردّد و رفت و آمد خود قرار دهند.
در اين صورت كجا جلال و عظمت الهى در او منكشف گردد؟! كجا با موجودات عوالم تجرّد مرتبط شود؟! كجا از انوار جمال ساحت ربوبى متمتّع گردد؟! وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَث [1] براى هميشه در رتبه و أرض بهائم جاودان زيست خواهد نمود، و از آنجا به ذروه عاليه مقام انسانيّت عروج نتواند نمود. و بالعكس اگر رفته رفته راههاى بهيميّت را برخود ببندد (نه آنكه چشم را ببندد، بلكه از گناه ببندد، نه آنكه گوش را ببندد، بلكه از معاصى ببندد و هكذا) كم‏كم انوار خدا در سرزمين نفس او تابش مى‏كند و شمس حقيقت طلوع مى‏نمايد. و چون معلوم شد كه اين آلات امانتهاى خدا هستند براى وصول به اين مقامات، و استعمال آنها حرامست مگر در راه رسيدن به اين هدف، بايد امانت را در مورد رضاى خدا كه امانت دهنده است صرف نمود؛ حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:
إنّما الصَّومُ أمانَة فَلْيَحفَظْ أحَدُكُم أمانَتَهُ. [2]
                        اعضا و جوارح امانات إلهى‏اند كه بايد آنها را حفظ كرد

و چون كريمه شريفه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها [3] را
__________________________________________________
 [1] سوره الأعراف (7) آيه 176: [وليكن او به زمين گرائيد وتوجّه كرد، و از هواى نفس خود پيروى كرد؛ پس مثال او مثال سگ است كه اگر او را تعقيب كنى عوعو مى‏كند؛ و اگر هم او را رها كنى عوعو مى‏كند.]
 [2] المحجّة البيضاء، ج 2، ص 136، به نقل از إحياء العلوم: [روزه امانتى است محترم و ارزشمند كه از جانب خداوند متعال به بنده‏اش واگذار مى‏شود تا هنگام غروب آفتاب، پس بايد در حفظ اين امانت الهى بكوشيد (و با ارتكاب اعمالى كه منافى با آن است اين امانت الهى را از بين نبريد.) مترجم‏]
 [3] سوره النسآء (4) آيه 58: [خدا أمر مى‏كند كه بايد أمانات را به أهلش برگردانيد!]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 83
تلاوت فرمودند، دستهاى خود را بر چشم و گوش خود گذارده، فرمودند:
السَّمعُ أمانَة و البَصَرُ أمانَة. [1]
و اگر امانت نبود حضرت رسول نمى‏فرمودند: اگر كسى به روزه‏دار مجادله و شتم نمود، در جواب بگويد: إنِّى صائِم. [2]
قالَ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ و سَلّم: إنّما الصُّومُ جُنّة، فَإذا كانَ أحَدُكمُ صائِمًا فَلا يَرفَثُ و لا يَجهَلُ، و إن إمْرُءٌ قابَلَهُ أو شاتَمَهُ فَليَقُلْ: إنّى صائِمٌ. [3]
و معنى فَليَقُلْ إنّى صائِمٌ آنست كه: اين زبان را به امانت به من داده‏اند براى آنكه او را حفظ كنم، پس چگونه در آن خيانت ورزم و سخن به جواب تو باز كنم.
بنابراين معلوم مى‏شود كه خداوند علىّ أعلى كه فرموده وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة وَ إِنَّها لَكَبيرَة إِلَّا عَلَى الْخاشِعينَ* الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون [4] مراد به صبر همان روزه ظاهر و كفّ بطن و فرج از شهوات نيست؛ و مراد از نماز، نماز بدون توجه و حضور قلب نيست؛ و الّا معلومست كه آنها زياد
__________________________________________________
 [1] المحجّة البيضاء، ج 2، ص 136، به نقل از إحياء العلوم: [گوش و چشم از امانتهاى الهى هستند. مترجم‏]
 [2] همان مصدر.
 [3] محجّة البيضاء، ج 2، ص 132، به نقل از مسند احمد، ج 2، ص 306 و 313: [رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: به تحقيق كه روزه سپر و محافظ از آتش است. پس زمانى كه يكى از شما روزه‏دار است نبايد كلام زشت و سخن از روى جهالت و نادانى بر زبان آورد، و اگر فردى با او به مقابله برخاست و سخن زشت بر زبان آورد در پاسخ بگويد: من روزه دارم. مترجم‏]
 [4] سوره البقرة (2) آيه 45 و 46: [و از صبر (روزه) و نماز يارى بجوئيد، و اين كار بسى گران است مگر بر كسانى كه دلشان براى خدا خاشع باشد. آنان كسانى هستند كه مى‏دانند به پيشگاه خدا حاضر خواهند شد و بازگشتشان به سوى او خواهد بود.]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 84
اهميّتى ندارد، همه كس انجام مى‏دهند، اختصاص به خاشعين و دلباختگان لقاى او ندارد؛ آن صيام و صلاتى كه بر همه سنگين است جز بر خاشعين، همان صلاة و صوم بالمعنى الحقيقى است.
پنجم: كفّ بطن از خوردن غذاى حرام و مشتبه در وقت افطار و سحر و در طول شب؛ زيرا كفّ بطن از غذاى حلال در طول روز و خوردن حرام در شب چه فائده‏اى دارد؟ مثال چنين شخصى مثال كسى است كه خانه‏اى بنا مى‏كند ولى شهرى را خراب مى‏نمايد؛ چون در غذاى حلال زياده‏روى و افراط غلط است، و غذاى حرام مطلقا ولو ذرّه‏اى باشد حرام. غذاى حلال براى بدن حكم دوا دارد، و غذاى حرام حكم سمّ قاتل. چنانچه دوا را زياد استعمال كنيم ضرر دارد، ولى سمّ مهلك نه زيادى او بلكه اصلش مهلك است. بنابراين كسى كه در روز از غذاى حلال اجتناب مى‏كند و شب غذاى مشتبه يا حرام مى‏خورد مانند كسيست كه از زيادى دوا اجتناب نموده، و بعوض سمّ قاتل خورده است؛ از ضررى پيشگيرى نموده و خود را يك مرتبه در ضرر شديدتر افكنده است.
قالَ أميرالمُؤمِنين عَلَيه السّلام: كَم مِن صائِمٍ لَيسَ لَهُ مِن صِيامِهِ إلّا الجُوعُ و الظَّما، و كَم مِن قائِمٍ لَيسَ لَهُ مِن قِيامِهِ إلّا السَّهَرُ و العَناءُ، حَبَّذا نَومُ الأكياسِ و إفطارُهُم! [1]
و روايات از اهل بيت عليهم السّلام در مضرّات روحى غذاى مشتبه و حرام زياده از حدّ احصاست.
ششم: از زياده خوردن در وقت افطار خوددارى كند و شكم خود را پُر نگرداند؛
__________________________________________________
 [1] نهج البلاغة، محمّد عبده، ج 4، ص 35، كلمات قصار: [أميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: چه بسا از روزه‏دارانى كه نصيبى از روزه ندارند جز گرسنگى و عطش و چه بسا از شب زنده‏دارانى كه حظّى از بيدارى در شب ندارند جز بى‏خوابى و خستگى آن. خوشا به خواب زيركان و افطار آنان. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 85
قالَ رَسُولُ اللهِ: ما مَلأ آدَمِىٌّ وِعاءً شَرًّا مِن بَطنِهِ؛ فَإن كانَ و لا بُدَّ، فَثُلُثٌ لِطَعامِهِ و ثُلُثٌ لِشَرابِهِ و ثُلُثٌ لِنَفَسِه. [1]
سابقاً ذكر شد كه منظور از تشريع روزه پائين آمدن سطح شهوات بواسطه شكستن قدرتهاى نفس امّاره دشمن خداست؛ و معلوم است كه چنانچه در طول روز آنچه انسان نخورده و نياشاميده در شب به اضعاف مضاعفه تدارك كند اين منظور حاصل نمى‏گردد. اگر انسان معده خود را از طلوع صبح تا شب خالى داشت و گرسنگى شديد بر او غالب آمد و رغبت او بر غذا خوردن زياده گشت و ميل او به هيجان آمد، آن وقت از غذاهاى رنگارنگ و انواع اطعمه و اشربه در هنگام افطار او را پر نمود، چه بسا قوّت او زيادتر مى‏گردد و شهوات او بيش از ساير ايّام به هيجان درمى‏آيد، و براى قضاء منظورهاى شيطانى و قواى مخفيّه‏اى كه سابقاً در او نمودى نداشته بيشتر دست مى‏زد [مى‏زند].
                        جان و روح روزه عبارت است از ضعيف نمودن قواى شيطانى‏

بنابراين جان و روح روزه كه عبارت است از ضعيف نمودن قواى شيطانى كه راهبر انسان بسوى مهالك است حاصل نخواهد شد مگر بواسطه تقليل در خوراك؛ و به همان مقدار كه در ساير ايّام هنگام غذا انسان مى‏خورده است در موقع افطار بخورد نه بيشتر. و امّا اگر بنا بشود انسان آنچه را كه در ساير روزها از صبح تا شب مى‏خورده جمع كند و بخواهد هنگام افطار تدارك و تلافى كند، البتّه از روح صوم خود چندان سودى نخواهد برد. امّا آنچه بين بعضى از مترفّهين مشهود است كه براى ماه رمضان خود غذاهاى لذيذترى آماده مى‏كنند، و در شب مجالسى تشكيل مى‏دهند و بخورد و خوراكهاى متنوّع مشغول مى‏شوند، و چه‏
__________________________________________________
 [1] بحار الأنوار، ج 1، ص 226، طبع حروفى، حديث عنوان بصرى عن الصّادق عليه السّلام: [پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: انسان هيچ ظرفى را انباشته ننمود كه بدتر از شكم او باشد. پس اگر چاره‏اى از خوردن غذا نيست، بايد يك سوّم آنرا به غذا و يك سوّم را به نوشيدنيها و يك سوّم آن را به تنفس اختصاص دهد. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 86
بسا در شبهاى رمضان بيشتر از ماههاى ديگر غذا مى‏خورند، براى آنها اين چنين روزه اثر واقعى نخواهد داشت. بلكه يكى از آداب روزه آنست كه شخص روزه‏دار در روز زياد نخوابد تا خوب گرسنگى و تشنگى را درك كند و ضعف قواى حيوانى را بفهمد، و هر شب كه بگذرد قدرى از اين صفتهاى قواى حيوانى به روى هم متراكم گردد تا نشاط روحى او بحدّ كمال، و خفّت قواى بهيميّت او بحدّ نازل منتهى شود؛ در اين حال ممكنست در اواخر ماه مبارك رمضان به شرف ليلة القدر مشرّف گردد. چون ليلة القدر شبى است كه در آن انوار ملكوت الهى بر عبد منكشف گردد؛ لذا براى كسى كه مى‏خواهد از اين بهره عظماى الهى نصيبى وافر بردارد بايد هر شب نيز مقدارى را به نماز و ذكر بگذراند.
رَوَى زُرارَة عَن أبِى‏جَعْفَرٍ عليه السّلام: أنَّ النَّبِىَّ صلى الله عليه و آله لَمّا انْصَرَفَ مِن عَرَفاتٍ و صارَ [سَارَ] إلَى مِنًى، دَخَلَ المَسجِدَ فَاجْتَمَعَ إلَيهِ النّاسُ يَسألُونَهُ عَن لَيلَة القَدرِ؛ فَقامَ خَطِيبًا فَقالَ بَعدَ الثَّناءِ عَلَى اللهِ عَزَّوجَلَّ أمّا بَعدُ، فَإنَّكُم سَألتُمُونِى عَن لَيلَة القَدرِ، و لَم أطوِها عَنكُمْ [1] لأنِّى لَم أكُنْ بِها عالِمًا. اعْلَمُوا أيُّها النّاسُ: أنَّهُ مَن وَرَدَ عَلَيهِ شَهرُ رَمَضانَ و هُوَ صَحِيحٌ سَوِىٌّ فَصامَ نَهارَهُ و قامَ وِردًا [2] مِن لَيلِهِ و واظَبَ عَلَى صَلاتِهِ و هَجَرَ [3] إلَى جُمُعَتِهِ و غَدا إلَى عِيدِهِ فَقَد أدرَكَ لَيلَة القَدرِ و فازَ بِجائِزَة الرَّبِّ عَزَّوجَلَّ. [4]
__________________________________________________
 [1] طوى الحديث: كَتَمه.
 [2] فى لسان العرب: الوِرد: النّصيبُ مِن القُرآنِ؛ إلى أن قال: الوِرْدُ الجُزءُ مِن اللَّيلِ يَكونُ عَلَى الرّجُلِ يُصَلِّيهِ.
 [3] وفى بعض النسخ: و هاجَرَ إلى جُمعَتِهِ.
 [4] من لا يحضره الفقيه، طبع نجف، ج 2، ص 60؛ و ج 2، ص 97، طبع جامعه مدرّسين: [زراره از امام باقر عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمودند: زمانى كه رسول خدا از عرفات‏
به سمت مِنى خارج شدند داخل مسجد شدند، مردم اطراف آن حضرت جمع شدند و از ليلة القدر سؤال نمودند، حضرت به قصد ايراد خطبه برخاست و پس از درود بر پروردگار عزّوجلّ فرمود: امّا بعد، اى مردم شما از شب قدر سؤال نموديد و من اين مطلب را از روى جهل و عدم اطّلاع از شما كتمان نكردم، (بلكه از آن مطّلع هستم). اى مردم بدانيد: كسى كه ماه رمضان بر او وارد شود درحاليكه در صحت و تندرستى روزه خود را بجاى آورد و پاسى از شب را به دعا و قرآن و عبادت بگذراند و بر نمازهايش مواظبت داشته باشد و در نماز جمعه حضور يابد و عيد فطر را با اين حالت ادراك كند، پس قطعاً شب قدر را ادراك كرده است و جائزه ضيافت الهى را به خود اختصاص داده است. مترجم‏]
                        انوارالملكوت، ج‏1، ص: 87
وَ قالَ أبوعَبدِاللهِ عليه السّلام: فازُوا و اللهِ بِجَوائِزَ لَيسَتْ كَجَوائِزِ العِبادِ. [1]
و از طرفى ديگر معلومست كه سلامت روح ارتباط كامل به سلامت بدن دارد، و پرخورى از هر چيز بيشتر بدن را مى‏كاهد. در كتاب «فقه الرضا» عليه السّلام:
قالَ: قالَ العالِمُ عليه السّلام: رَأسُ الحِميَة الرِّفقُ بِالبَدَن. [2]
و فى «المكارم» عن الرضا عليه السّلام:
قالَ: لَو أنَّ النّاسَ قَصَّرُوا فى الطَّعامِ لاسْتَقامَتْ أبدانُهُمْ. [3]
وَ عَنِ العالِمِ عليه السّلام قالَ: الحِميَة رَأسُ الدَّواءِ و المَعِدَة بَيتُ الدّاءِ، و عَوِّدْ بَدَنًا ما تَعَوَّدَ. 4
__________________________________________________
 [1] همان مصدر: [امام صادق عليه السّلام فرمود: تلاش نمائيد به جوائز الهى دست يابيد كه قسم به خدا مانندى براى آنها نيست. مترجم‏]
 [2] بحار الأنوار، ج 14، ص 520 طبع رحلى؛ و ج 59، ص 141، طبع حروفى: [از امام عليه السّلام نقل شده است كه: در رأس بهداشت مدارا نمودن با اقتضاهاى مزاج بدن است. مترجم‏]

Tidak ada komentar:

Posting Komentar